تا یادم نرفته است بنویسم

تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند!

#سیدعلی_صالحی♥️
دیدگاه ها (۰)

کاش دنیا دستِ زن ها بود.زن ها که زاییده اند یعنی خلق کرده ان...

و عشق هیچ نیست مگر او و آفتاب هیچ نیستمگر روشنایی تدبیر روزه...

من تو هستم تو....و کسی که دوست می داردو کسی که درون خودناگها...

عشق ما را دوست می داردمن با تو رویایم را در بیداری دنبال می ...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط