چندپارتی از ته ته

چندپارتی از ته ته
♡p:4♡
(شرطا نرسید اما گذاشتم)
کلی قهوه ریخت روم همه جم شده بودن دورم و می‌خندیدن بغض کرده بود تهیونگم داشت سرد بهم نگاه میکرد سریع از مدرسه زدم بیرون و با سرعت به سمت خونه رفتم تصمیمم رو گرفتم میخوام از اون مدرسه کوفتی برم
(فردا)
با چریونگ رفتیم دفتر مدیر و بهش گفتیم میخوایم از اینجا بریم اونم گفت به ی مدرسه ی دیگه انتقالتون میدم
اچا:خیلی ممنون
میدیر:خواهش میکنم عزیزم
(پنج سال بعد)
(ویو تهیونگ)
از وقتی اچا رفت فهمیدم که عاشقش بودم چون وقتی رفت بدجور حالم بد شد مدرسه تموم شده و من کلا تو خونم و تنها آرزوم دیدن اچا ع تو فکر بودم که جیمین(دوستش)گفت
جیمین:تهیونگ بسته دیگه از وقتی اچا رفته شبیه مرده های متحرک شدی
ته:ولم کن(بی حال)
جیمین:اینجوری نمیشه پاشو ببینم
ته:برای چی؟
جیمین:پاشو حاضر شو بریم بیرون
ته:کجا؟
جیمین:پاشو میفهمی
(ویو اچا)
الان پنج سال میگذره و واقعا دلم برای تهیونگ تنگ شده وقتی به چریونگ گفتم گفت عاشقش شدی امروز قرار بود با دوستامون بریم شهربازی
چریونگ:حاضری؟
اچا:اوهوم بریم
(چند مین بعد)
رسیدیم شهربازی و رفتیم پیش دوستامون بعد از سلام علیک ازشون جدا شدم و رفتم ی قهوه بگیرم وقتی خواستم برگردم خوردم به یکی و قهوم ریخت روش
اچا:ببخش...
وقتی سرم رو آوردم بالا خشکم زد ا...اون تهیونگ بود
ته:ا...اچا خودتی؟
اچا:ت...تهیونگ
یهو تهیونگ بقلم کرد خشکم زد
ته:خیلی دلم برات تنگ شده بود ببخشید که اذیتت کردم تروخدا ی شانس بهم بده من خیلی دوست دارم
اچا:منم
ته:ها؟
اچا:منم دوست دارم
نه:وا...واقعا؟
اچا:اوهوم
ازم جدا شد و لبم رو بوسید
آروم از لبام دل کند
نه:ببخشید که انقدر عوضی بازی در آوردم
اچا:پس خودتم قبول داری که عوضی بودی
ته:اما قول میدم برات جبران کنم
یهو چریونگ صدام کرد اما وقتی تهیونگ رو دید برگاش ریخت
چریونگ:تهیونگ خودتی؟
نه:اوهوم
چریونگ:پشمامم
یهو جیمین هم اومد پیشمون و به چریونگ گفت
جیمین:سلام عشقم اینجا چیکار میکنی
ته و اچا:عشقم؟!
چریونگ:امممم چیزه خب راستش ما با هم رل زدیم
اچا:چرت به من نگفتی؟
چریونگ:خب خجالت میکشیدم
اچا:😑
جیمین:حالا ولش بیاید بریم خوش بگذرونیم
همه:بریمم
(یک ماه بعد)
امروز قرار بود برم پیش تهیونگ ی لباس خوشگل پوشیدم و از خونه زدم بیرون رسیدم کافه که تهیونگ برام دست تکون داد رفتم پیشش و بغلش کردم
اچا:سلام عشقم
ته:سلام خوشگلم بیا بشینیم
نشستیم و داشتیم حرف میزدیم که تهیونگ گفت
ته:خب راستش گفتم بیای اینجا تا ی چیز مهم رو بهت بگم
اچا:چی؟
ته:با من ازدواج میکنی؟
اچا:بلههه
کسایی که تو ی کافه بود برامون دست زدن تهیونگ حلقه رو تو ی دستم کرد و بقلم کرد
ته:خیلی دوست دارم
اچا:من بیشتر
♡پایان♡
میدونم بد شد ببخشید:)
دیدگاه ها (۱۰)

سویون💕🧁@min_yoongi_1993

شرط:۲۸ لایک۲۰ کامنت

چندپارتی از ته ته♡p:3♡تا تهیونگ خواست حرف بزنه نارا(ی عوضی ک...

چندپارتی از ته ته♡p:۲♡یهو کل بدنم یخ زد اولش هنگ بودم اما بع...

[love triangle][مثلث عشقی] Part-۱. ...

پسر کوچولوی من

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط