دم رفیق

ﻋـــﺎﺩﺕ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑـــﺎ ﻫـــﺮ ﻛـــﯽ

ﻧـــﻮﻥ ﻭ ﻧـــﻤﻚ
ﻣـﯿــﺨـــﻮﺭﻡ

ﺣـــﺮﻣــﺘـﺸــﻮ
ﻧـــﮕـــﻪ ﺩﺍﺭﻡ

ﭼــﻪ ﺑـــﺮﺳﻪ ﺑـــﻪ ﺗـــﻮ
ﻛـــﻪ ﭘــﺎ ﺑــﻪ ﭘــﺎﺕ

ﺯﺧــﻢ ﺧـــــﻮﺭدم رفیق
دیدگاه ها (۱)

خودت می دانیمن اهل پارک و کافه و سینما نیستمقرارمان همان کوچ...

انگار نارنج ها شکوفه داده اند در این شهرآنقدر که هر چه تفأل ...

سالهاست در گلو مانده اند!کم کم دارد به بغض هایمخمس تعلق می گ...

باز منم و عصری به رنگ پاییزو یک پنجره رو به دلتنگیبا دو فنجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط