شراب سرخ پارت
شراب سرخ پارت ۱۳۴
#red_wine #red_wine🍷
با نزدیک شدن جیمین و نامجون به سمت در خروجی، محکم دستم را به نشانه اعتراض روی میز کوبیدم که باعث شد با صدای برخورد دستم با میز هر دو خشکشان بزند.
+عین ادم همه چیزو برام تعریف میکنین!
وقتی اعصبانیت و جدیتم را در رفتارم مشاهده کردند..
نامجون کمی به جلو خم شد و گفت: اتفاق زیاد خوبی بین مامان و ا.ت نیوفتاده و ممکنه بعد دختر خاله عزیزم مون این وضع بین اونا بدتر پیش بره.. بین مامان و ا.ت!
ذهنم رفت روی تیکه وسط جملهاش: دختر خاله؟ اون چه ربطی به این موضوع داره؟
واقعا نمیدونم مادری که بعد یکسال قرار بود ببینمش ، با خودش چه فکری کرده بود که برای من خواهر زاده شو به عنوان عروس انتخاب کرده ..
اعصبانیتم را سر جیمین خالی کردم: یکبار دیگه اون دختره رو بخوای زن داداش خطابش کنی ... قسم به روح پاک دخترم دهنتو میساییم جیمین!
جیمین وقتی دید ممکن است برای ساییدن دهانش دست بکار شوم ، شوخی را کنار گذاشته و خیلی جدی نشست و به بحث ادامه داد.
روبه نامجون پرسیدم: بین مادرم و ا.ت چه برنامهای پیش اومده؟
نامجون کمی این پا و اون پا کرد و بالاخره زبان به سخن گرفت: بنظرم فقط همین قدرو بدون که...مامان فکر میکنه ا.ت مستخدم اینجاست، و برای اینکه ا.ت رو تنبیه کنه بل رو کلا مرخص میکنه و تمام کار های خونه از جمله نظافت و آشپزی رو به گردن ا.ت میندازه..
#red_wine #red_wine🍷
با نزدیک شدن جیمین و نامجون به سمت در خروجی، محکم دستم را به نشانه اعتراض روی میز کوبیدم که باعث شد با صدای برخورد دستم با میز هر دو خشکشان بزند.
+عین ادم همه چیزو برام تعریف میکنین!
وقتی اعصبانیت و جدیتم را در رفتارم مشاهده کردند..
نامجون کمی به جلو خم شد و گفت: اتفاق زیاد خوبی بین مامان و ا.ت نیوفتاده و ممکنه بعد دختر خاله عزیزم مون این وضع بین اونا بدتر پیش بره.. بین مامان و ا.ت!
ذهنم رفت روی تیکه وسط جملهاش: دختر خاله؟ اون چه ربطی به این موضوع داره؟
واقعا نمیدونم مادری که بعد یکسال قرار بود ببینمش ، با خودش چه فکری کرده بود که برای من خواهر زاده شو به عنوان عروس انتخاب کرده ..
اعصبانیتم را سر جیمین خالی کردم: یکبار دیگه اون دختره رو بخوای زن داداش خطابش کنی ... قسم به روح پاک دخترم دهنتو میساییم جیمین!
جیمین وقتی دید ممکن است برای ساییدن دهانش دست بکار شوم ، شوخی را کنار گذاشته و خیلی جدی نشست و به بحث ادامه داد.
روبه نامجون پرسیدم: بین مادرم و ا.ت چه برنامهای پیش اومده؟
نامجون کمی این پا و اون پا کرد و بالاخره زبان به سخن گرفت: بنظرم فقط همین قدرو بدون که...مامان فکر میکنه ا.ت مستخدم اینجاست، و برای اینکه ا.ت رو تنبیه کنه بل رو کلا مرخص میکنه و تمام کار های خونه از جمله نظافت و آشپزی رو به گردن ا.ت میندازه..
- ۷.۵k
- ۲۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط