قلبمو پس بده قسمت سیزدهم
قلبمو پــس بــده:❤ قسمت سیزدهم❤
لوهان:
اون دختر عالی بود هم زیبا هم خوش استایل بود حس کردم قلبم به خاطرش به تپش در امده تو فکر خودم بودم که دیدم جلوم وایساده
جی یون:
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻋﻜﺲ ﺑﺮﺩاﺭﻱ ﺑﻮﺩﻳﻢ ک ﭼﺸﻤﻢ اﻓﺘﺎﺩ ب سهون رو دیدم اومد پشت سرش ی پسر خیلی خوشتیپ و جذاب وارد شد و رفتن پیش خانوم چویی و بعدش ب من اشاره کرد ک برم پیششون اه باز باید بااین دهن ب دهن بشم دامن پیراهنمو گرفتم بالا و یواش یواش رفتم سمتشون و رو ب سهون سلام دادم سلام رییس و ب اون پسره نگاه کردم و سرموتکون دادم سلام
سهون:
بدون نگاهی بهش به اقای لو نگاه کردم و گفتم ایشون پارک جی یون هستن ک گفتم مدل اصلی ما هستن و با نگاهی کوتاه ب پارک جی یون گفتم و ایشون شریک جدید کاری ما هستن جناب لوهان ... و بعدش رو به لوهان گفتم من کارم اینجا تموم شده بیرون منتظرتون میمونم و رفتم بیرون دوست نداشتم کنار اون دختر بمونم ...
لوهان:
به سمت جی یون برگشتم و سلام کردم من لوهان هستم رییس شرکت YJ و دستمو سمتش دراز کردم و شما ؟
جی یون:
دستمو بردم سمتش و دستشو گرفتم و لبخند زدم پارم جی یون مدل اصلی این شرکتم خوشبختم از اشناییتون
سهون:
از پشت در شیشه ای داشتم تماشاشون میکردم همچین لبخندایی به من نمیزد هیچ وقت هه نیازیم نیست بزنه دختره ی وحشیه خوددرگیر و سرمو برگردوندم ی طرف دیگه و منتطر اقای لوهان شدم
لوهان :
با لبخندی ازش جدا شدم و رفتم بیرون سمت اقای اوه سهون و بهشون گفتم که ببخشید من امروز کار دارم و دیگه نمیتونم بمونم باید برم
سهون:باشه مشکلی نیست هر جور مایلید میشه همدیگرو به اسم کوچیک صدا بزنیم؟!؟
لوهان:
بله حتما اینجوری میتونیم با هم مثل دو تا دوست باشیم... سهون؛ فعلا خدانگهدار .
سهون:
امیدوارم با هم دوستای خوبی بشیم...
لوهان؛
میبینمت فعلا. پسر خوبی بنظر میومد باهاش خداحافظی کردم امروز کاری نداشتم در نتیجه گفتم برم یکم این دختره پارک جی یونو اذیت کنم ولی بعد بیخیالش شدم و رفتم داخل سالن و مشغول تماشای عکاسی از اون و بقیه مدلا شدم ...
جی یون:
اههه خسته شدم از این ژست گرفتنا کی تموم میشه موهامو زدم کنار و یکم اطرافو نگاه کردم ک سهونو ی گوشه دیدم وایستاده بودوبا دقت ب کارگرا و انجام دادن کارا نگاه میکرد حواسم نبود اصلا بهش زل زده بودم ک برگشت طرفم هول شدم و سرمو برگردوندم جهت مخالفش
سهون:
سرمو برگردوندم ب سمت راستم ک دیدم پارک جی یون هول شد و سرشو زود برگردوند این واقعا خوددرگیری داره من هیچ شکی به این قضیه ندارم دیگه هه
لوهان:
تو راه رفتن خیلی خوشحال بودم همش تو فکر سهون و جی یون بودم وای اون دختر منو جادو کرده بود تو یه نگاه عاشقش شدم به صفحه گوشیم نگاه کردم و به شماره سهون میخواستم به اون دختر نزدیک شم به سهون پیام دادم شب بیاد خونمون تا با پدرم در مورد شرکت و ....صحبت کنیم
جی یون:
بادستم زدم تو سرت خدا بکشتت دختر الان پیش خودش چی فکرمیکنه پسره ی هود شیفته لابد فک میکنه عاشق سینه چاکش شدم
سهون:
زنگ هشدار پیام گوشیمو شنیدم و توی جیب شلوارم دست کردمو درش اوردمو دیدم سهون پیام داده که امشب برم خونشون ک درباره پروژه صحبت کنیم منم قبول کردم و اوکی دادم بهشو گوشیمو انداختم تو جیبمو بلند شدم که برم خونه و اماده شم واسه شب رفتم خونه ی دوش اب سرد گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردمو ی لباس راحتی پوشیدم ی چرت زدم و بعد از ظهر بیدار شدم کت و شلوار رسمی مو پوشیدم و رفتم پایین مادرم گفت کجا داری میری؟!!گفتم :میرم خونه ی شریک جدیدم درباره پروژه مشترکی که داریم با هم صحبت کنیم ... ازش خداحافظی کردم و رفتم سمت خونه لوهان رسیدم جلوی خونه زنگ و زدم و منتظر شدم ...
لوهان:
میخواستم خودم درو باز کنم و خوشامد بگم بهش برا همین خدمتکارو مرخص کردم
بعداز کلی عکس گرفتن و مث مجسمه وایستادن کارم تموم شد و رفتم خونه و ی راست باهمون لباسا رفتم تو تخت و مث جنازه ها خوابیدم
لوهان:
_راهنماییش کردم داخل رفتیم پیش پدرم چون دیر وقت بود زود رفتیم سر میز شام و شام رو خوردیم و بعد پدرم با سهون درباره این پروژه بحث و صحبت میکردن منم گه گاهی نظری میدادم پدرم رفت استراحت کنه با سهون اومدیم طبقه بالا توی اتاق خودم ب خدمتکار هم گفتم که دو تا اسپرسو واسمون بیاره و خودمون رفتیم توی تراس ...
_سهون چند سالته؟!؟
_22تو چی؟!؟
_من 27
_5سال ازم بزرگتری واقعا؟!؟بهت نمیخوره لوهان
_خب دیگه 😅
_پس باید هیونگ صدات کنم
_اره اگه دوست داری
خدمتکار قهوه هامونو اورد گذاشت رو میزو اجازه مرخصی گرفت و رفت
به سهون نگا کردم و گفتم :
سهون اون مدل هست که تازه باهاش قرارداد بستی اسمش پارک جی یون بود ...
_خب؟!؟
_دختره خوبیه نه؟!؟
_خووووب؟!؟پارک جی یون؟!؟
_اره دیگه پارک جی یون ..
لوهان:
اون دختر عالی بود هم زیبا هم خوش استایل بود حس کردم قلبم به خاطرش به تپش در امده تو فکر خودم بودم که دیدم جلوم وایساده
جی یون:
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻋﻜﺲ ﺑﺮﺩاﺭﻱ ﺑﻮﺩﻳﻢ ک ﭼﺸﻤﻢ اﻓﺘﺎﺩ ب سهون رو دیدم اومد پشت سرش ی پسر خیلی خوشتیپ و جذاب وارد شد و رفتن پیش خانوم چویی و بعدش ب من اشاره کرد ک برم پیششون اه باز باید بااین دهن ب دهن بشم دامن پیراهنمو گرفتم بالا و یواش یواش رفتم سمتشون و رو ب سهون سلام دادم سلام رییس و ب اون پسره نگاه کردم و سرموتکون دادم سلام
سهون:
بدون نگاهی بهش به اقای لو نگاه کردم و گفتم ایشون پارک جی یون هستن ک گفتم مدل اصلی ما هستن و با نگاهی کوتاه ب پارک جی یون گفتم و ایشون شریک جدید کاری ما هستن جناب لوهان ... و بعدش رو به لوهان گفتم من کارم اینجا تموم شده بیرون منتظرتون میمونم و رفتم بیرون دوست نداشتم کنار اون دختر بمونم ...
لوهان:
به سمت جی یون برگشتم و سلام کردم من لوهان هستم رییس شرکت YJ و دستمو سمتش دراز کردم و شما ؟
جی یون:
دستمو بردم سمتش و دستشو گرفتم و لبخند زدم پارم جی یون مدل اصلی این شرکتم خوشبختم از اشناییتون
سهون:
از پشت در شیشه ای داشتم تماشاشون میکردم همچین لبخندایی به من نمیزد هیچ وقت هه نیازیم نیست بزنه دختره ی وحشیه خوددرگیر و سرمو برگردوندم ی طرف دیگه و منتطر اقای لوهان شدم
لوهان :
با لبخندی ازش جدا شدم و رفتم بیرون سمت اقای اوه سهون و بهشون گفتم که ببخشید من امروز کار دارم و دیگه نمیتونم بمونم باید برم
سهون:باشه مشکلی نیست هر جور مایلید میشه همدیگرو به اسم کوچیک صدا بزنیم؟!؟
لوهان:
بله حتما اینجوری میتونیم با هم مثل دو تا دوست باشیم... سهون؛ فعلا خدانگهدار .
سهون:
امیدوارم با هم دوستای خوبی بشیم...
لوهان؛
میبینمت فعلا. پسر خوبی بنظر میومد باهاش خداحافظی کردم امروز کاری نداشتم در نتیجه گفتم برم یکم این دختره پارک جی یونو اذیت کنم ولی بعد بیخیالش شدم و رفتم داخل سالن و مشغول تماشای عکاسی از اون و بقیه مدلا شدم ...
جی یون:
اههه خسته شدم از این ژست گرفتنا کی تموم میشه موهامو زدم کنار و یکم اطرافو نگاه کردم ک سهونو ی گوشه دیدم وایستاده بودوبا دقت ب کارگرا و انجام دادن کارا نگاه میکرد حواسم نبود اصلا بهش زل زده بودم ک برگشت طرفم هول شدم و سرمو برگردوندم جهت مخالفش
سهون:
سرمو برگردوندم ب سمت راستم ک دیدم پارک جی یون هول شد و سرشو زود برگردوند این واقعا خوددرگیری داره من هیچ شکی به این قضیه ندارم دیگه هه
لوهان:
تو راه رفتن خیلی خوشحال بودم همش تو فکر سهون و جی یون بودم وای اون دختر منو جادو کرده بود تو یه نگاه عاشقش شدم به صفحه گوشیم نگاه کردم و به شماره سهون میخواستم به اون دختر نزدیک شم به سهون پیام دادم شب بیاد خونمون تا با پدرم در مورد شرکت و ....صحبت کنیم
جی یون:
بادستم زدم تو سرت خدا بکشتت دختر الان پیش خودش چی فکرمیکنه پسره ی هود شیفته لابد فک میکنه عاشق سینه چاکش شدم
سهون:
زنگ هشدار پیام گوشیمو شنیدم و توی جیب شلوارم دست کردمو درش اوردمو دیدم سهون پیام داده که امشب برم خونشون ک درباره پروژه صحبت کنیم منم قبول کردم و اوکی دادم بهشو گوشیمو انداختم تو جیبمو بلند شدم که برم خونه و اماده شم واسه شب رفتم خونه ی دوش اب سرد گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردمو ی لباس راحتی پوشیدم ی چرت زدم و بعد از ظهر بیدار شدم کت و شلوار رسمی مو پوشیدم و رفتم پایین مادرم گفت کجا داری میری؟!!گفتم :میرم خونه ی شریک جدیدم درباره پروژه مشترکی که داریم با هم صحبت کنیم ... ازش خداحافظی کردم و رفتم سمت خونه لوهان رسیدم جلوی خونه زنگ و زدم و منتظر شدم ...
لوهان:
میخواستم خودم درو باز کنم و خوشامد بگم بهش برا همین خدمتکارو مرخص کردم
بعداز کلی عکس گرفتن و مث مجسمه وایستادن کارم تموم شد و رفتم خونه و ی راست باهمون لباسا رفتم تو تخت و مث جنازه ها خوابیدم
لوهان:
_راهنماییش کردم داخل رفتیم پیش پدرم چون دیر وقت بود زود رفتیم سر میز شام و شام رو خوردیم و بعد پدرم با سهون درباره این پروژه بحث و صحبت میکردن منم گه گاهی نظری میدادم پدرم رفت استراحت کنه با سهون اومدیم طبقه بالا توی اتاق خودم ب خدمتکار هم گفتم که دو تا اسپرسو واسمون بیاره و خودمون رفتیم توی تراس ...
_سهون چند سالته؟!؟
_22تو چی؟!؟
_من 27
_5سال ازم بزرگتری واقعا؟!؟بهت نمیخوره لوهان
_خب دیگه 😅
_پس باید هیونگ صدات کنم
_اره اگه دوست داری
خدمتکار قهوه هامونو اورد گذاشت رو میزو اجازه مرخصی گرفت و رفت
به سهون نگا کردم و گفتم :
سهون اون مدل هست که تازه باهاش قرارداد بستی اسمش پارک جی یون بود ...
_خب؟!؟
_دختره خوبیه نه؟!؟
_خووووب؟!؟پارک جی یون؟!؟
_اره دیگه پارک جی یون ..
- ۲۹.۴k
- ۲۹ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط