part

#part51
#delsa
هوی چیکار میکنی دیوونه با خنده
#arta
هیچی فقط خواستم یه جا بیایم
که تنها باشیم
#delsa
واتت؟ که با داغی چیزی روی لبام
حرفم توی گلوم خفه شد
بعد چند ثانیه برداشت هر دومون نفس نفس
میزدیم
خوب دیگه بریم شک میکنن
#arta
چشم خانم کوچولو
#delsa
رفتیم تو تازه یادم افتاد
ارتا لبش که رژی شده رو
پاک نکرده دستشو گرفتم
کشیدمش توی دستشویی
دستمال خیس کردم مالیدم روی لباش
#arta
محوش شده بودم
#delsa
رژمو پاک کردم دوباره زدم
که سرشو آورد جلو نه هااا
اومدیم بیرون رفتم پیش مامان
مامانی این بهترین جشن تولد بود واسم
#diyana
دورت بگردم قشنگ مامان
ایشالله عروسیت
#delsa
عه مامان خوشم نمیاد از این حرف ها
#diyana
لپشو کشیدم که خندید
#arsalan
دیانام عکاس اومد
#diyana
باشه ارسلانم
رفتیم دست جمعی وایستادیم
عکاس عکس گرفت
#abtin
مامان دلوین میگه تکی بگیره
هر کی من و دلسا با هم دلوین و دلسا
هم با هم عکس بگیریم
#diyana
اوکی
حمایت شه
🖤✨
دیدگاه ها (۹)

#part52#delsa عکس ها رو گرفتیم من تمام حواسم به ارتا بود که ...

#part53#abtin این پسره کیه دلسا #delsa گوشی رو ازش گرفتم نگا...

#part49#part50انقدر چشم هاش قشنگ بود نمیتونستم حرف بزنم چیزی...

#part47#part48#delsa توی ماشین بودیممتعجب به مامان نگاه کردم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط