فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت۱۸

جین:من پایم بریم.
جین و ا/ت با خشمی که داشتن سریع به سمت جلو حرکت میکنن.با اینکه نمیدونم کجا دارن میرن یا مقصدشون کجاست فقط به سمت جلو حرکت میکردن که یهو ا/ت همه جا به چشمش سیاه اومد.یعنی بی هوش شد.
ا/ت:ا/ت کوشی؟
ا/ت2:من اینجام تو جواب سوالتو فهمیدی؟
ا/ت:نه اخه چه جوری بفهمم هان مگه علم غیب دارم...تو هم که لالی!
ا/ت2:من حق حرف زدن ندارم اگر نه کلی حرف دارم ولی باید عجله کنی فقط میتونم راهو بهت نشون بدم.
ا/ت:باشه خوبه حداقل از کمک نکردنت بهتره.
ا/ت2راهو به ا/ت نشون میده و ا/ت به هوش میاد و به راه میفته.
جین:چیشده خوبی؟
ا/ت:اره من خوبم ا/ت گفت که باید از این راه بریم.
جین:اهان...باشه...پس ا/ت گفته!
ا/ت:اره دیگه ولش کن تو نمیفهمی.
جین:باشه...بریم.

لایک🥰
دیدگاه ها (۰)

فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت۱۹

فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت ۲۰(اخر)

فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت۱۷

فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت۱۶

⁶³ا/ت: “اصرار نکردم. می‌تونی نیای.”کوک: “نه دیگه، گفتی پدربچ...

پارت ۷۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط