part

part10.
ا.ت ویو
شب شده بود همه رفتن بخوابن منم گرفتم خوابیدم
سه ساعت بعد
با صدای جیغ و گریه یه دختر از خواب پریدم رفتم پایین دیدم ارباب داره مایا(اسم دختر خاله شوگا) میزنه
^: هق بسه نزن درد داره
شوگا: خفه شو دختره ی هرزه فکر گردی کی هستی که منو میبوسی هاننن(عربده)
&:چیشده شوگا چرا داری دخترم و میزنی
شوگا: از خودش بپرس به چه جرعتی من و میبوسه
*:بسه ولش کن
جونگ کوک: بسه شوگا ولش کن
^:هق ق قول میدم دیگه نبوسمت
شوگا:(مایا رو پرت کرد)
&: ما از اینجا میریم
شوگا: هررریی گمشین بیرون
شوگا: تو چرا اومدی پایین(داد)
ا.ت: م من ص صدای ج جیغ ش شنیدم اومدم ب ببینم چ چیشده
جونگ کوک: ا.ت برو بخواب
ا.ت: ب باشه
فردا صبح
ا.ت ویو
از خواب بلند شدم رفتم پایین که ارباب و دیدم از ترس لال شده بودم
هنوز اتفاقای دیشب و یادم نرفته
با ترس خواستم برم صبحونه درست کنم که
شوگا: تو نمیخواد بری یکی از خدمتکارای دیگه صبحونه درست میکنه بگیر بشین صبحونت و بخور
ا.ت: چ چشم

جیهوپ: هر کی میخواد من بیام تو خوابش لایک کنه
لایک:۲۰
دیدگاه ها (۳۰)

part 11. یک ماه...

خب تو کامنتا بگید

از مدرسه که اومدم پارت ۱۰ رو میزارم

part9 ا.ت ویو...

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۲ویو اتکه بابام امد نمیدونم چرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط