خب با پارت دو اومدم

خب با پارت دو اومدم
ران در ذهن: جدی نمیدونم چجوری بهش بگم اونی که دوست دارم خودشه شاید باید غافلگیرش کنم؟ یا بهش بگم دویا رو من مجبور کردم اون نامه رو بنویسه؟ 😖😖😖😖
کیو: ران چرا قیافت این شکلیه؟
ران : جلن چی گفتی ؟
کیو : هیچی وسایلت رو اوردم شد ۲۰ وون ( یادم نمیاد پول ژاپن چی بود😀😁)
نویسنده: کیو بعد تموم شدن کارش رفت خونه یه رامن برداشت و خورد و گرفت خوابید
صبح کیو رفت صورتش رو شست و رفت مدرسه
در مدرسه:

استاد : خب درس تموم شد میتونید برید برای ناهار
کیو مثل همیشه توسط همکلاسی هاش عذیت شد ولی ایندفه فرق داشت
قلدر : هوی اشغال فکر کردی مدل موهات رو عوض کردی و پسرونه زدی باحال شدی ؟
میخواست یه مشت بزنه تو صورت کیو چلی یه چیز جلوش رو گرفت اون ران بود
ران : هوی اشغال فکر کردی داری کی رو عذیت میکنی
قلدر ها داشتن سکته میکردن چون چشمای ران عین جن شده بود


پنج دقیقه بعد

قلدر ها: واقعا معذرت میخوایم کیو - سان ( دلم خنک شد😂)


فردا داخل فروشگاه

ران : سلام کیو جونمممممم🥰🥰🥰🥰🥰🥰

کیو : سلام ران خوبی ؟

ران شوکه شد چون گیو برای اولین بتر لبخند زد و حالش رو پرسید
ران : کیو میخواستم یه چیزی بهت بگم ( با لبخند)
کیو : ( یه کم سرش رو خم کرد) چی شده ران؟
ران : میخواستم بگم که.......

خب خب دستم شکست بقیش برای چند ساعت دیگه یا فردا😊😊🥲
دیدگاه ها (۴)

هرچه سریع تر‌ بزارید تو کامال یزارید همه بیینن💥💥💥💥💥💥💥💥‼‼‼‼‼‼...

پارت فکر کنم ۳ران : میخواستم بهت بگم کهمایکی : هوی ران بدو د...

🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳

چه زود 😂😊😊

برادرای هایتانی پارت ۸

برادرای هایتانی پارت..فک کنم ۱۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط