یکی از همین روزها
یکی از همین روزها ،
یعنی یکی از روزهای چند سال بعد را می گویم ، کسی می آید که قد و بالایش شبیه شاملوی خیالی ام است که از
اوشعرها سروده ام.
چشمهای روشن ِ مهربانی دارد .
روشن یعنی اینکه نور امیدی در چشمانش است ، کم میخندد اما واقعی میخندد ،
و خنده هایش آرامشی دارد خواستنی.
رنگ سیاره اش بنفش است .
ساکن خیابان ِ شب است ، مردِ شب است .
و دختر بچه ها رادوست دارد،
از لاک قرمز خوشش می آید و موهایم را بلند ِ بلند دوست دارد .شاعر نیست ،نویسنده هم نیست اما با فرفریِ موهایم غزلها میسازد.
وقتی باهم قدم میزنیم ، من به زور تا شانه اش میرسم.وبرایخودش«بابالنگدرازی»است!
و در چشمهایش خدای کوچکی ساکن است
که میپرستمش !
کسیمیآیدکهباهمدیگرحالمانخوباست ...
بعد می گویم:« زندگی از این جا شروع شد!که تو اومدی یعنی روزهای گذشته !زندگی نبودن ،وقتهایی بودن که بدون تو تلف شدن»
من ِ پیش از او ...
من ِ پیش از او ...
منِ پیش از او ...
یک تکهتنهاییبیشترنبوده ام...
کسی می آید که دلش میخواهد بماند ،
اما نمیدانم دل دنیا هم
میخواهد او بماند ؟!
#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉★
یعنی یکی از روزهای چند سال بعد را می گویم ، کسی می آید که قد و بالایش شبیه شاملوی خیالی ام است که از
اوشعرها سروده ام.
چشمهای روشن ِ مهربانی دارد .
روشن یعنی اینکه نور امیدی در چشمانش است ، کم میخندد اما واقعی میخندد ،
و خنده هایش آرامشی دارد خواستنی.
رنگ سیاره اش بنفش است .
ساکن خیابان ِ شب است ، مردِ شب است .
و دختر بچه ها رادوست دارد،
از لاک قرمز خوشش می آید و موهایم را بلند ِ بلند دوست دارد .شاعر نیست ،نویسنده هم نیست اما با فرفریِ موهایم غزلها میسازد.
وقتی باهم قدم میزنیم ، من به زور تا شانه اش میرسم.وبرایخودش«بابالنگدرازی»است!
و در چشمهایش خدای کوچکی ساکن است
که میپرستمش !
کسیمیآیدکهباهمدیگرحالمانخوباست ...
بعد می گویم:« زندگی از این جا شروع شد!که تو اومدی یعنی روزهای گذشته !زندگی نبودن ،وقتهایی بودن که بدون تو تلف شدن»
من ِ پیش از او ...
من ِ پیش از او ...
منِ پیش از او ...
یک تکهتنهاییبیشترنبوده ام...
کسی می آید که دلش میخواهد بماند ،
اما نمیدانم دل دنیا هم
میخواهد او بماند ؟!
#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉★
- ۶.۳k
- ۱۵ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط