نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت

نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت


دیوانه شد از طرز نگاهت قلم انداخت

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۳)

اندر مرضِ عشق بجز عشق، دوا نیست...

گویند بهشت است همان راحت جاوید،جایی‌که به داغی نتپد دل چه مق...

عمیق ترین درد زندگی دل بستن به کسی است که دوستش داری اما نمی...

دلم کہ گرفتہ ساز میزنم گاهے براے دلمزیر آواز میزنم دلم کہ می...

می سرایم "تو" و چشمان "تو" رانه سپیدی...نه غزل... تویی آن شع...

...در وصف چشمان تو، زبان از گفتن و قلم از نوشتن عاجزند!چشمان...

تو نقاش زندگی خودتی.....قلم نقاشیتو به هیچکس نده......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط