انگیزهایبرایعشق
#انگیزه.ای.برای.عشق
#پارت21
جیسو بهم خیره شد
_میخوای زیر نظرش بگیرم ببینم دوست داره
_نمیخواد
جیسو لبخند کجی زد
_بسپرش به خودم
بعدش گذاشت
_از دست تو جیسو
رفتم سمت حیاط که صدای شوگا به گوشم خورد
_داداشی
رفتم سمتش بغلش
_چجوری برگشتی جنی؟
براش مارجرارو تعریف کردم که زد زیر خنده
_چرا میخندی؟
_احمق کوک دوست بچگی منه من بهش گفتم که مراقبت باشه
اخمی کردم
_من خودم میتونم از خودم مراقبت کنم
لپمو کشید
_ابجی کوچولوی من....
صدای تهیونگ شنیده شد
_تو حق دیدن جنی رو نداری حالا برو
شوگا اخم کرد
_خواهر منه
تهیونگ اومد سمتم دستمو گرفت شوگا هم اون یکی دستمو
نفس عمیقی کشیدم دستمو از دست شوگا جدا کردم
_شوگا برو لطفا دردسر درست میشه
شوگا نفس عمیقی کیشید
_اقای تهیونگ ببین چجوری نابودت میکنم
تهیونگ فشاری به دستم داد
_اخ دستم
دستمو گرفت کشید سمت عمارت
_جنی حق دیدن داداشتو نداری
بعدش گذاشت رفت
لایک یادت رفت شب میام خفت میکنم
#پارت21
جیسو بهم خیره شد
_میخوای زیر نظرش بگیرم ببینم دوست داره
_نمیخواد
جیسو لبخند کجی زد
_بسپرش به خودم
بعدش گذاشت
_از دست تو جیسو
رفتم سمت حیاط که صدای شوگا به گوشم خورد
_داداشی
رفتم سمتش بغلش
_چجوری برگشتی جنی؟
براش مارجرارو تعریف کردم که زد زیر خنده
_چرا میخندی؟
_احمق کوک دوست بچگی منه من بهش گفتم که مراقبت باشه
اخمی کردم
_من خودم میتونم از خودم مراقبت کنم
لپمو کشید
_ابجی کوچولوی من....
صدای تهیونگ شنیده شد
_تو حق دیدن جنی رو نداری حالا برو
شوگا اخم کرد
_خواهر منه
تهیونگ اومد سمتم دستمو گرفت شوگا هم اون یکی دستمو
نفس عمیقی کشیدم دستمو از دست شوگا جدا کردم
_شوگا برو لطفا دردسر درست میشه
شوگا نفس عمیقی کیشید
_اقای تهیونگ ببین چجوری نابودت میکنم
تهیونگ فشاری به دستم داد
_اخ دستم
دستمو گرفت کشید سمت عمارت
_جنی حق دیدن داداشتو نداری
بعدش گذاشت رفت
لایک یادت رفت شب میام خفت میکنم
- ۳۸.۸k
- ۲۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط