ویو نویسنده

ویو نویسنده
لیا رو بردن اتاق شکنجه و صداش کل عمارت و پر کرده بود
°ارباب نزن ارباب ببخشید (گریه و جیغ)
آت با لبخند رفت کنار پنجره و لیوان خون که روی میز بود و برداشت با پوزخند و سردی گفت
+صدای ناله های لونا خیلی دلنشینه

-(صدای شلاق)

درسته جیمین فرشته نجاتش بود هر دفعه که جونگکوک میخواست اونو تنبیه کنه زود میومد،لیوان خون و سر کشید

+خوشمزست...فک نکنم دیگه نیازی به اون پری دریایی داشته باشم اونم تا وقتی که جیمین و دارم

ات کمی بعد به انبار رفت و توی آینه قدی به بال هاش نگاه کرد بال هاش تیره شده بودن
+چ..چیشدع چرا..چرا بال هام
یه صدایی از انبار اومد که به صدای مادرش نزدیک بود آت درست صدای مادرشو یادش نمیومد ولی گوش داد

§ات اینکارو نکن،ات فرار کن عزیزم نینا رو هم با خودت ببر آت برو
+م..من عاشق شدم میفهمی مامان؟دلم نمی‌خواد فرار کنم..این بازی تازه شروع شده
آت با فکر و خیالی که تو سرش داشت خندید ولی خندش مثل همیشه کیوت نبود...خندش حتی از یه خوناشامم ترسناک تر شده بود
§تو نمیتونی به جیمین برسی،ات اون عاشق تو نیست
+چرا هست من مطمئنم سر عقل میاد منتظر باش
§ت..تو داری به یه شیطان تبدیل میشی

آت به بال هاش نگاه کرد
+اونقدرام بد نشده...هوم؟فک نکنم جیمین بخاطر بال هام منو رد کنه نه مادر!؟

دیگه صدایی از مادرش نیومد.به خودش قول داد هرجوری شده جیمین و بدست میاره،عشق کورش کرده بود و مثل روانیا شده بود

به نظرتون آت چیکار میخواد بکنه؟ایا جیمین عاشقش میشه؟چرا ات یهویی این تصمیم وحشتناک و گرفت؟جونگکوک واکنشش به این رفتار های ا.ت چیه؟اگه جیمین آت و نخواد چی؟

بچه ها فکر نکنید قرارع اون چیزی تو فکرتونه اتفاق بیوفته... قضیه خیلی دارک تره پس منتظر باشید
دیدگاه ها (۹)

ویو آتجیمین صدامو گرفت و رفت با ذوق پریدم رو تخت ولی استخونم...

ویو جونگکوک به بادیگارد گفتم یه نفرو بیاره تا نیم ساعت یه آک...

پارت ۳۷ات: نکنه فهمیده موچی هاشو خوردم خدمتکار دوم از ترس جی...

پارت ۵۳ویو شب شب عروسی جیمین با یه لباس مخصوص در قصر منتظر ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط