تو از میان نارونها، گنجشکهای عاشق رابه صبح پنجره دعوت میکردیوقتی که شب مکرر میشدوقتی که شب تمام نمیشدتو از میان نارونها، گنجشکهای عاشق رابه صبح پنجره دعوت میکردی.فروغ فرخزاد🦋