رمان ددی خفن من
p³
سوار ماشین لورا شدیم و راه افتاد سمت بار...حدود ²⁰ مین بعد رسید ساعت ⁷ بود
وارد بار شدیم بوی الکل همه جای ریه هام رو پر کرد کمی سرفه کردم رفتیم نشستیم و ویسکی سفارش دادیم...نشسته بودیم و داشتیم مث دیوونه ها مست میکردیم...
لورا : بریم برقصیم.. مست
ات : اوک...رفتیم وسط و کلی رقصیدیم...که دیدم یکی از کمرم گرفت و چسبوند به خودش...برگشتم تا ببینم کیه...نفهمیده و فهمیده زدم تو گوشش..
ا...اون
با چیزی که دیدم شاخ در آوردم اون...
سوار ماشین لورا شدیم و راه افتاد سمت بار...حدود ²⁰ مین بعد رسید ساعت ⁷ بود
وارد بار شدیم بوی الکل همه جای ریه هام رو پر کرد کمی سرفه کردم رفتیم نشستیم و ویسکی سفارش دادیم...نشسته بودیم و داشتیم مث دیوونه ها مست میکردیم...
لورا : بریم برقصیم.. مست
ات : اوک...رفتیم وسط و کلی رقصیدیم...که دیدم یکی از کمرم گرفت و چسبوند به خودش...برگشتم تا ببینم کیه...نفهمیده و فهمیده زدم تو گوشش..
ا...اون
با چیزی که دیدم شاخ در آوردم اون...
- ۴.۷k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط