پارت

پارت۳۰
که از گودال پر آب رد شد و تمام آب گودال ریخت روم
ات:هوی مگه کوری(داد)
ماشینه زد بغل
ات رفت طرف ماشینه
ات:پیاده شو
مرده در ماشین رو باز کرد و پیاده شد
ات ویو
وقتی در ماشین رو باز کرد یه مرد خیلی جذاب پیاده شد
ات: مگه کور.......
با دیدن اون مرده حرف تو دهنش سابید اون اون جونگکوک بود
کوک:ات خودتی
ات:جونگکوک
کوک خواست ات رو بغل کنه
ات:نزدیکم نشو
کوک اوممم چرا بیب
ات برگشت و با دو از اونجا فرار کرد
جونگکوک هم افتاد دنبالش
کوک ویو
وقتی ات رو دوباره دیدم انگار یه جونه زد تو قلبم خوشحالیم قابل توصیف نبود وقتی ازم فرار کرد ناراحت شدم البته اگه منم جاش بودم با اون کارهای که بام می‌کرد معلوم بود پیشش نمیموندم من اوفتادم دنبالش خیلی تند میدویید بعد از ۵دقیقه بدو بدو رفت تو یه کوچه بم بست
کوک:دیگه راه فراری نیست
ات:ترو خدا ولم کن مگه چیکارت کردم
کوک:منو عاشق خودت کردی
ات:بزار برم تروخدا
کوک:ته تو دیکه قراره مال من شی
ات:مگه تاحالا فکر نمی‌کردید که من مردم بقیش همونطوری بگذرون ازت خواهش میکنم ولم کن
کوک: نوچ
کوک ات رو انداخت روی کولش و با خودش برد سمت ماشین
ات:ولم کنننن(داد)
کوک:خنده تا فردا هم داد بزنی ولت نمیکنم
ات:__________________
۷۵۵تایی بشیم
بچه ها چقدر خوب حمایتت میکنید ازتون خیلی ممنونم
دیدگاه ها (۶۶)

پارت۳۱ات: مگه تو از من متنفر نبودی پس بزار برم کوک:نه خدمتکا...

پارت ۳۲ات:نمیتونم باورت کنم جونگکوک من دیگه بهت اعتماد ندارم...

پارت ۲۹امروز روز خاکسپاری ات بود همه ناراحت بودن بجز جونگکوک...

پارت ۲۸دکتر:متاسفم از دست دادیمشون مادر ات بعد از شنیدن این ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۸

و تهیونگ سوار ماشین میشه و اب و مسکن رو بهت میده تهیونگ: بیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط