پشیمانی بعد از خطا
◇ پشیمانی بعد از خطا ◇
( چند پارتی )
# پارت ۳
ویو کوک : زیر چشماش گود افتاده بود و کبود بود سفیدی چشمای تیلهایش که همیشه دیده میشدن قرمز بود رنگش پریده بود و لاغر تر از قبل شده بود ... فکرشم نمیکردم اینقدر آسیب ببینه ( هاااا پس چی ؟ ) نابودش کردم لعنت به من ... لعنتتتتت ...
☆ پرش زمانی به پایان دادگاه
ویو ا.ت : دادگاه تموم شده بود نباید میفهمیدن حاملم ... من میخواستم هرچه زود تر ازش جدا بشم ... پس سریع با جینا تماس گرفتم ...
جینا : جانم ؟
ا.ت : الو جینا میشه یه لطفی برام بکنی ؟
جینا : معلومه من برات هر کاری میکنم تا از دست اون عوضی خلاص شی ... جانم بگو
ا.ت : تو دادگاه قاضی گفت که باید آزمایش بدم تا معلوم شه حاملم یا نه ... منم که میدونی از کوک بچه دارم و خب میخوام تو بری جای من آزمایش بدی تا بتونم راحت طلاق بگیرم
جینا : اوکیه عزیرم فقط کدوم آزمایشگاه برم ؟
ا.ت : برو به .... ( یه جایی گفت )
☆ پرش زمانی به دادگاه بعدی
قاضی : طبق این آزمایش خانم لی ا.ت باردار نیست پس من طلاق رو سادر میکنم
کوک : ممنون آقای قاضی
ا.ت : خدافظ تا ابد
ویو کوک : ته دلم امید داشتم بگه بچه داره ... ولی به چه دلیل ؟ بیخیال اینا از دادگاه خارج شدم و به سمت بار حرکت کردم ...
ویو ا.ت : اون حالا برام یه غریبه آشنا بود ... تو خیابونا ول داشتم میگشتم و سرم پایین بود که خوردم به یکی ... وقتی سرم رو بردم بالا با چهره زیبای پسر جوونی تقزیبا ۲۸ ساله روبه رو شدم که گفت ...
تهیانگ ( تهیونگ نه ها ) : میبخشید
ا.ت : نه من خوردم من باید عذرخواهی کنم
تهیانگ : مشکلی نیست ... اونطور که معلومه حالتون زیاد خوب نیست
ا.ت : ب ... بله ( با بغض به چشمای تهیانگ نگاه میکنه )
تهیانگ : اوه معذرت میخوام نمیخواستم ناراحتتون کنم
ا.ت : مشکلی نیست
تهیانگ : عاممم میشه لطفا باهام یه کافه تشریف بیارین ؟
ا.ت : اومم باشه چرا که نه ( لبخند غمگین )
ویو ا.ت : .....
( چند پارتی )
# پارت ۳
ویو کوک : زیر چشماش گود افتاده بود و کبود بود سفیدی چشمای تیلهایش که همیشه دیده میشدن قرمز بود رنگش پریده بود و لاغر تر از قبل شده بود ... فکرشم نمیکردم اینقدر آسیب ببینه ( هاااا پس چی ؟ ) نابودش کردم لعنت به من ... لعنتتتتت ...
☆ پرش زمانی به پایان دادگاه
ویو ا.ت : دادگاه تموم شده بود نباید میفهمیدن حاملم ... من میخواستم هرچه زود تر ازش جدا بشم ... پس سریع با جینا تماس گرفتم ...
جینا : جانم ؟
ا.ت : الو جینا میشه یه لطفی برام بکنی ؟
جینا : معلومه من برات هر کاری میکنم تا از دست اون عوضی خلاص شی ... جانم بگو
ا.ت : تو دادگاه قاضی گفت که باید آزمایش بدم تا معلوم شه حاملم یا نه ... منم که میدونی از کوک بچه دارم و خب میخوام تو بری جای من آزمایش بدی تا بتونم راحت طلاق بگیرم
جینا : اوکیه عزیرم فقط کدوم آزمایشگاه برم ؟
ا.ت : برو به .... ( یه جایی گفت )
☆ پرش زمانی به دادگاه بعدی
قاضی : طبق این آزمایش خانم لی ا.ت باردار نیست پس من طلاق رو سادر میکنم
کوک : ممنون آقای قاضی
ا.ت : خدافظ تا ابد
ویو کوک : ته دلم امید داشتم بگه بچه داره ... ولی به چه دلیل ؟ بیخیال اینا از دادگاه خارج شدم و به سمت بار حرکت کردم ...
ویو ا.ت : اون حالا برام یه غریبه آشنا بود ... تو خیابونا ول داشتم میگشتم و سرم پایین بود که خوردم به یکی ... وقتی سرم رو بردم بالا با چهره زیبای پسر جوونی تقزیبا ۲۸ ساله روبه رو شدم که گفت ...
تهیانگ ( تهیونگ نه ها ) : میبخشید
ا.ت : نه من خوردم من باید عذرخواهی کنم
تهیانگ : مشکلی نیست ... اونطور که معلومه حالتون زیاد خوب نیست
ا.ت : ب ... بله ( با بغض به چشمای تهیانگ نگاه میکنه )
تهیانگ : اوه معذرت میخوام نمیخواستم ناراحتتون کنم
ا.ت : مشکلی نیست
تهیانگ : عاممم میشه لطفا باهام یه کافه تشریف بیارین ؟
ا.ت : اومم باشه چرا که نه ( لبخند غمگین )
ویو ا.ت : .....
- ۱۳.۵k
- ۲۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط