نه گریه کردم نه شعری سرودم
نه گریه کردم ، نه شعری سرودم
سکوت کردم ، نگاه کردم ، بغض کردم ، بالش نرم و لحاف پرِ قویِ ویترین مغازه پشت سرت هم فقط نگاه می کردند، همه رد می شوند ، خواب شیرینت را بهم نمیزنم ،
فلاش دوربینم را روشن نمی کنم ، عکس می گیرم ، بخواب عزیزکم ، انسانیت هم خواب است ،
فالی بر میدارم تا بی مشتری نمانی فال را باز میکنم می خوانم:
رسیدمژده که ایام غم نخواهدماند
چنان نماند چنین نیز نخواهد ماند
سکوت کردم ، نگاه کردم ، بغض کردم ، بالش نرم و لحاف پرِ قویِ ویترین مغازه پشت سرت هم فقط نگاه می کردند، همه رد می شوند ، خواب شیرینت را بهم نمیزنم ،
فلاش دوربینم را روشن نمی کنم ، عکس می گیرم ، بخواب عزیزکم ، انسانیت هم خواب است ،
فالی بر میدارم تا بی مشتری نمانی فال را باز میکنم می خوانم:
رسیدمژده که ایام غم نخواهدماند
چنان نماند چنین نیز نخواهد ماند
- ۳۲۰
- ۲۷ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط