part
part 220
لیلی: وات یادم نمیاد مگه ما الان عقب نیستیم
سوزومه: منگی. یه ماه پیش اینارو تدریس داد جنابالی یا با گوشیت ور میرفتی یا خواب بودی
لیلی: پاشو بریم گشنمه یچیزی بگیریم
«بعد دانشگاه»
لیلی: با کی میری
سوزومه: باجنیور میخوام برم تو راه هم میخوام برای خونه خرید کنم چطور
لیلی: من با میدیران شرکت قرار دارم بخواطر همین قبل اون میخوام یه لباس خوب بخرم
سوزومه: با کاترین برو اون سلیقش خیلی خوبع
لیلی: همین کاذو میخوام بکنم
جنیور: خوب خانوما برید سوار شین بقیه حرفاتونو تو ماشین بزنین
لیلی: ممنون من خودم میرم
جنیور: هرجایی که میخوای میرسونمت
لیلی: ممنون بایکی از دخترا قراره برم خرید اون الان میاد باهن میریم
جنیور: اوکی هرجور راحتی..... لیدی بفرمایید از این طرف
سوزومه: اوه راستی لیلی شب خونم مهمونی گرفتم بیا حتما
لیلی: اوکی ولی ساعت چند
سوزومه: نه به بعد
لیلی: باشه میام
سوزومه : خب بعدا میبینمت بیبی
سوزومه از لیلی خداحافظی کردو با جنیور سوار ماشین شد
جنیور: مستقیم بریم کلیسا
سوزومه: نوو با این لباس که نمیشه
جنیور: مگه چشه
سوزومه: چش نیست
جنیور: اوکی پس میرم خونه منم لباس عوض کنم
جنیور راه افتادو بعد چند مین رسیدن خونه هر کودوم رفتن اتاقشونو لباساشونو عوض کردن بعد عوض کردن لباس دوباره سوار ماشین شدنو رفتن سمت کلیسا یک ربع بعد رسیدن
جنیور: تو پیاده شو من ماشین و پارک میکنمو میام
سوزومه: اوکی
سوزومه پیاده شدو پایین پله های وایستاد جنیور بعد چند مین اومد سوزومه به سمت کلیسا برگشتو قدمی به سمت کلیسا برداشت
سوزومه: خب بریم
جنیور: یه لحظه
سوزومه برگشت جنیور اومد و روبروش واستاد تور رو از پشتش اورد بیرونو بالا گرفت
لیلی: وات یادم نمیاد مگه ما الان عقب نیستیم
سوزومه: منگی. یه ماه پیش اینارو تدریس داد جنابالی یا با گوشیت ور میرفتی یا خواب بودی
لیلی: پاشو بریم گشنمه یچیزی بگیریم
«بعد دانشگاه»
لیلی: با کی میری
سوزومه: باجنیور میخوام برم تو راه هم میخوام برای خونه خرید کنم چطور
لیلی: من با میدیران شرکت قرار دارم بخواطر همین قبل اون میخوام یه لباس خوب بخرم
سوزومه: با کاترین برو اون سلیقش خیلی خوبع
لیلی: همین کاذو میخوام بکنم
جنیور: خوب خانوما برید سوار شین بقیه حرفاتونو تو ماشین بزنین
لیلی: ممنون من خودم میرم
جنیور: هرجایی که میخوای میرسونمت
لیلی: ممنون بایکی از دخترا قراره برم خرید اون الان میاد باهن میریم
جنیور: اوکی هرجور راحتی..... لیدی بفرمایید از این طرف
سوزومه: اوه راستی لیلی شب خونم مهمونی گرفتم بیا حتما
لیلی: اوکی ولی ساعت چند
سوزومه: نه به بعد
لیلی: باشه میام
سوزومه : خب بعدا میبینمت بیبی
سوزومه از لیلی خداحافظی کردو با جنیور سوار ماشین شد
جنیور: مستقیم بریم کلیسا
سوزومه: نوو با این لباس که نمیشه
جنیور: مگه چشه
سوزومه: چش نیست
جنیور: اوکی پس میرم خونه منم لباس عوض کنم
جنیور راه افتادو بعد چند مین رسیدن خونه هر کودوم رفتن اتاقشونو لباساشونو عوض کردن بعد عوض کردن لباس دوباره سوار ماشین شدنو رفتن سمت کلیسا یک ربع بعد رسیدن
جنیور: تو پیاده شو من ماشین و پارک میکنمو میام
سوزومه: اوکی
سوزومه پیاده شدو پایین پله های وایستاد جنیور بعد چند مین اومد سوزومه به سمت کلیسا برگشتو قدمی به سمت کلیسا برداشت
سوزومه: خب بریم
جنیور: یه لحظه
سوزومه برگشت جنیور اومد و روبروش واستاد تور رو از پشتش اورد بیرونو بالا گرفت
- ۴.۰k
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط