مطمئنی میخوای بری

+مطمئنی میخوای بری ؟
-آرهـ...یه مدت سختشه ولی بعد فراموش میکنه
+چهارسال پیش همین حرفارو بهش زدم...گفتم بعدِ یه مدت عادت میکنی،
گفت بری میمیرم....
گفتم اینا همش حرفه....
تااینکه چندروز پیش تو آزمایشگاه اتفاقی همو دیدیم....
جاخوردیم دوتامون...
لای موهای رنگ شدش دو سه دونه موی سفید پیدامیشد...زیرچشاش چروک شده بود،پیرشده بود......
بهش گفتم:عوض شدی....پیرشدی.....
گفت ولی تو درعوض انگار اصلا غم دلتنگی نداشتی:)
گفتم:تو داشتی؟؟؟؟
گفت:اره...چهارساله دارم با شام وناهار قورتش میدم
به روی خودم نیاوردم منو میگه...
دست چپش حلقه داشت،گفتم:ازدواج کردی؟
گفت:آره
گفتم:دوسش داری؟؟؟
گفت:مردخوبیه.موهاش مثه تو فر نیست ولی مهربونه، چشاش مثه تو نیست ولی با چشاش میخنده، اسمش ولی شبیه توئه....همینش اول از همه چشمو گرفت....
گفتم:اینا نشد جواب... دوسش داری؟؟؟
گفت:نه به اندازه تو...
همون لحظه پرستار صداش زد و برگه جواب آزمایششو داد...آزمایش بارداری کـ مثبت بود....نگام کرد و اشکشو پاک کردو گفت:پدرشو که نتونستم با عشق بخوام....لااقل دعاکن بچمو با عشق بزرگ کنم....خداکنه تموم شه دلتنگیام برات....
رفت و دیگه ندیدمش....
میدونی رفیق؟میخوام بگم بعضی دوس داشتنا واقعین و هیچ‌جوری ازذهن پاک نمیشن...هرچقدرم بگذره....
حالابازم میگم....حواست بهش هس؟ مثه من یه مادر بدون قلب نساز....😞 😔
دیدگاه ها (۱)

فاصله برای عاشق همیشه تلخ استچه ۸۰۰ کیلومتر و چه ۸ متر!این ر...

آدم همیشه بزرگترین ضربه زندگیش رو از کسی میخوره که میگه نه ب...

سیگارمو روشن کردم.گفت میشه نکشی! ضرر داره، ترکش کن این لعنتی...

+روزی چنتا سیگار میکشی؟!-انقدی میکشم تا آروم بشم.. :)

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط