عشق کاری

عشق کاری


پارت ۱۱


ویو سون هی:

با اینکه امروز اولین روز بود که اینجا کار کردم ولی خیلی خسته شدم دیگه اصلا نمی‌تونستم کار کنم همه رفته بودن فقط منو جونگکوک بودیم


از اتاق بیرون اومدم و در اتاق جونگکوک رو زدم

کوک:بیا تو

رفتم داخل


کوک:میخواهی بری؟

سون هی: بله

کوک:میخواهی برسونمت خونتون؟

سون هی:نه ممنون تاکسی میگیرم؟

کوک:لج نکن منم میخواهم برم

سون هی:باشه ولی اگه زحمتی نیست

کوک:برو پایین منتظر باش منم زود میام

سون هی:چشم

کوک رسوندم خونه شب بود و مادر بزرگ و یون سوک خواب بودن

صبح:



چون جلسه داشتم و جونگکوک گفته بود منم یه لباس مناسب پوشیدم(اسلاید ۲)



ببخشید کم شد🩵
شبه آخه❤️

#بی_تی_اس
#جونگ_کوک
#فیک
#سناریو
دیدگاه ها (۴)

عشق کاریپارت ۱۲سون هی:در خونه رو آروم بستم که کسی بیدار نشهو...

عشق کاری(اسلاید اول خاله ی جونگکوک هست)(اسلاید دوم دختر خاله...

مرسی که حمایت می کنید🩷💛💛💚💚🧡💜💜🩵🩵🩵❤️

عشق کاریممنون از حمایتتون خوشکلااز بقیه هم خیلی خیلی خیلی مم...

رمان افسر پلیس پارت ⁷که شخصی لبامو بوسید رفتم تو شک باورم نم...

فرار من

خون آشام عزیز (86)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط