بعد سالها داشتم واسه تجدید خاطره با مامان بزرگم منچ بازی
بعد سالها داشتم واسه تجدید خاطره با مامان بزرگم منچ بازی می کردم !
۲ دست بردمش دست سوم کُری میخوندم واسش !
من : ننه پیر شدی ، گذشت اون زمون که منُ میبردی !
مامان بزرگم : پیر مادرزنته ، تو بزرگ شدی دیگه نمیتونم کلاه سرت بزارم ، بچگیا خرفت بودی گولت میزدم میبردمت
من :|
مامان بزرگ :)
اینا به کنار ، تا میخواستم مهره اشُ بزنم میگفت زورت به من پیرزن رسیده ؟
وقتی میزدم می گفت : وقتی نوه ام بهم رحم نمیکنه باید از بقیه چه توقعی داشته باشم ، خیلی نمک به حرومی ! :|
فک و فامیله داریم ؟
۲ دست بردمش دست سوم کُری میخوندم واسش !
من : ننه پیر شدی ، گذشت اون زمون که منُ میبردی !
مامان بزرگم : پیر مادرزنته ، تو بزرگ شدی دیگه نمیتونم کلاه سرت بزارم ، بچگیا خرفت بودی گولت میزدم میبردمت
من :|
مامان بزرگ :)
اینا به کنار ، تا میخواستم مهره اشُ بزنم میگفت زورت به من پیرزن رسیده ؟
وقتی میزدم می گفت : وقتی نوه ام بهم رحم نمیکنه باید از بقیه چه توقعی داشته باشم ، خیلی نمک به حرومی ! :|
فک و فامیله داریم ؟
- ۲.۴k
- ۲۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط