مینویسیم من نمیبینی نمیخوانی

می‌نویسیم من، نمی‌بینی، نمی‌خوانی‌.
می‌نویسم من، می‌روی از یاد
می‌برم از یاد.
داغ عشق تو آتش می‌زند
میسوزم من، نمی‌بینی، نمی‌خواهی.
در آغوشت، کسی دیگر به خواب می‌رود
همان عشق همیشگی‌، کسی که من نیستم.
مهره‌ی شطرنجی شدم، سرباز بی‌دفاعی
کیش شده در بازی شهوت تو.
انکار میکنی، باورت میکنم.
شیرین دروغ می‌گویی، کودکانه و معصوم
باورت میکنم، آه…
چه کسی دیگر جز من انقدر احمقانه
دل می‌بندد به دروغگویی‌هایت؟
قفل دلم را برای تو می‌شکنم
میگویم که دوستت دارم.
میخندی! چه کسی آخر دل می‌دهد
به مردی که تاریک است و عاشق؟
مردی که شکسته است و مجروح؟
گفتم دوستت دارم و خندیدی!
من چه ساده خیال کردم عشق من
اصلی‌ترین عامل بازی توست.
مهره‌ای بیش نیستم، بیرون می‌روم
و تو، می‌روی… به سوی او.
او که خانه است، و من نیستم.
-کیم تهکوک.
دیدگاه ها (۰)

"من ناراحت نیستم شاید یکم خسته باشم فقط شاید اگه چاییم سرد ب...

وقتی که زیر تنم قرار می‌گیری،دنیا شکل دیگری پیدا می‌کند؛انگا...

منو برگردون عقب،به شبی که اسم تورو پرسیدم:)-علی یاسینی؛

_مگه میتونم توی‌ دریای‌ شب‌ چشمات‌ نگاه‌ کنم‌ و دروغ‌ بگم؟ ...

عشق ( درد بی پایان)

به خاطر این که باشگاه میرم دخترعزیزم برام گل گرفت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط