ویو هوسوک
۴
ویو هوسوک
__:بخواب بچه
_<:من بچه نیستم اصلا هم نیستم فقط ،،،،میترسم تنها بخوابم میشه بوقلم کنی
دستم رو روی کمرش گذاشتم بخواب سریع بخواب
بعد از اینکه خواب رفت موبایلمو برداشتم باید در باره هایبرید ها تحقیق کنم
فلش به فردا صبح
رفتم یه فروشگاهی با ماسک و کلاه اونجا دو دست لباس و یه چند تا لباس زیر برداشتم
فروشنده__:واسه خواهرت میخوای
__ اا نه واسه. الان چیبگم
__:فروشنده دو ^ شاید واسه دوست دخترش میخواد
ف__:وای کاش ما هم یکی مثل این وفا دار پیدا کنیم.، راستی
همین طور که کیسه رو میداد دست هوپ
_:یه اشانتیون واست گزاشتم
رفتم داخل اتاق دیدم دومشو گرفته تو دستش داره اشک میزیره این چشه
خیلی اروم و مهربون گفتم__:چی شده هوم
__:ازم خون میاد پوسوکا
__:کجلت ببینم
در حالی که به عضوش اشاره می کرد__:اینجا
ویو هوسوک
__:بخواب بچه
_<:من بچه نیستم اصلا هم نیستم فقط ،،،،میترسم تنها بخوابم میشه بوقلم کنی
دستم رو روی کمرش گذاشتم بخواب سریع بخواب
بعد از اینکه خواب رفت موبایلمو برداشتم باید در باره هایبرید ها تحقیق کنم
فلش به فردا صبح
رفتم یه فروشگاهی با ماسک و کلاه اونجا دو دست لباس و یه چند تا لباس زیر برداشتم
فروشنده__:واسه خواهرت میخوای
__ اا نه واسه. الان چیبگم
__:فروشنده دو ^ شاید واسه دوست دخترش میخواد
ف__:وای کاش ما هم یکی مثل این وفا دار پیدا کنیم.، راستی
همین طور که کیسه رو میداد دست هوپ
_:یه اشانتیون واست گزاشتم
رفتم داخل اتاق دیدم دومشو گرفته تو دستش داره اشک میزیره این چشه
خیلی اروم و مهربون گفتم__:چی شده هوم
__:ازم خون میاد پوسوکا
__:کجلت ببینم
در حالی که به عضوش اشاره می کرد__:اینجا
- ۷.۹k
- ۱۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط