سبکزندگی
#سبک_زندگی
#شهیدانه
طلبه شهید «احمد فتحی» 🇮🇷🌹
📌روایت آن پنکه
هوا گرم بود و شرجی. 🌴تابستان های دزفول هم که گرمایش نیاز به توصیف ندارد. انگار گذاشته بودنمان توی زودپز.😫
رفته بودم حوزه سری به احمد بزنم. توی حجره خودش نبود. گفتند مسئول ثبت نام طلاب جدید است و آدرس حجره ثبت نام را دادند.
رفتم سراغش. تک و تنها توی حجره نشسته بود و مشغول مطالعه.📘 مراجعه کننده ای نداشت. سلام کردم و پس از حال و احوال های معمول گفتم : «احمد پُختیم برادر! چرا این پنکه رو روشن نمی کنی؟! »⁉️ و دستم را بردم سمت کلید پنکه.
گفت: «نه! نه ! نه! پنکه رو روشن نکنی ها!»⚠️
😮💨گفتم: «برا چی آخه؟! خو خیس عرق شدیم!»
گفت: « به من گفتن برای کارهای مربوط ثبت نام بشینم توی این حجره! الانم که مراجعه ندارم و مشغول کارهای خودم هستم، اجازه ندارم از این پنکه استفاده کنم!❌
👈 این پنکه فقط زمانی روشن میشه که کسی برای ثبت نام اومده باشه و مشغول کارهای ثبت نام طلاب باشم . . . . »
#شهدا
#شهیدانه
طلبه شهید «احمد فتحی» 🇮🇷🌹
📌روایت آن پنکه
هوا گرم بود و شرجی. 🌴تابستان های دزفول هم که گرمایش نیاز به توصیف ندارد. انگار گذاشته بودنمان توی زودپز.😫
رفته بودم حوزه سری به احمد بزنم. توی حجره خودش نبود. گفتند مسئول ثبت نام طلاب جدید است و آدرس حجره ثبت نام را دادند.
رفتم سراغش. تک و تنها توی حجره نشسته بود و مشغول مطالعه.📘 مراجعه کننده ای نداشت. سلام کردم و پس از حال و احوال های معمول گفتم : «احمد پُختیم برادر! چرا این پنکه رو روشن نمی کنی؟! »⁉️ و دستم را بردم سمت کلید پنکه.
گفت: «نه! نه ! نه! پنکه رو روشن نکنی ها!»⚠️
😮💨گفتم: «برا چی آخه؟! خو خیس عرق شدیم!»
گفت: « به من گفتن برای کارهای مربوط ثبت نام بشینم توی این حجره! الانم که مراجعه ندارم و مشغول کارهای خودم هستم، اجازه ندارم از این پنکه استفاده کنم!❌
👈 این پنکه فقط زمانی روشن میشه که کسی برای ثبت نام اومده باشه و مشغول کارهای ثبت نام طلاب باشم . . . . »
#شهدا
- ۲۳۶
- ۰۵ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط