بچه بودم مادرم بیشتر شب های بلند زمستان چرخ خیاطیشو میاو
بچه بودم مادرم بیشتر شب های بلند زمستان چرخ خیاطیشو میاورد و خیاطی میکرد..هم کار خودشو راه مینداخت هم سرگرمی خوبی بود برای شب های زمستان و پاییز که طولانی تر شده بودند. تلویزیون هم روشن و مثلا روزی روزگاری پخش میشد.
خیلی چرخو دوست داشتم دستی بود و دینام ... نداشت. تا چشم مادر رو دور میدیدم .دستکاریش میکردم.گاهی هم اوستایی میکردم کل دل و رودشو بهم می ریختم. پارچه می اوردیم خیاطی کنیم سوزن رو توش میشکستیم یک جعبه کوچک داشت پر بود از وسایل کوچک خیاطی و وسیله بازی خوبی بود. در پوش چوبی (اگه درست بگم) رو بعنوان اسب استفاده میکردم و سوارش میشدم مادرمم بدش میومد میگفت میشکنیش ..اخرشم خودم شکستمش...رو که رو نبود
مادر خیاطی میکرد و ما دورش جمع میشدیم همزمان تلویزیونو نگاه میکردیم و برامون حرف میزد.گاهی تلویزیون برنامه ای نداشت یا سخنرانی چیزی پخش میشد که دوست نداشتیم برامون قصه میگفت. برای من و برادر و خواهرم الان هم چرخ خیاطی هست و دوستش دارم
چرخ_خیاطی
چرخ_خیاطی_قدیمی
نوستالژی
خیلی چرخو دوست داشتم دستی بود و دینام ... نداشت. تا چشم مادر رو دور میدیدم .دستکاریش میکردم.گاهی هم اوستایی میکردم کل دل و رودشو بهم می ریختم. پارچه می اوردیم خیاطی کنیم سوزن رو توش میشکستیم یک جعبه کوچک داشت پر بود از وسایل کوچک خیاطی و وسیله بازی خوبی بود. در پوش چوبی (اگه درست بگم) رو بعنوان اسب استفاده میکردم و سوارش میشدم مادرمم بدش میومد میگفت میشکنیش ..اخرشم خودم شکستمش...رو که رو نبود
مادر خیاطی میکرد و ما دورش جمع میشدیم همزمان تلویزیونو نگاه میکردیم و برامون حرف میزد.گاهی تلویزیون برنامه ای نداشت یا سخنرانی چیزی پخش میشد که دوست نداشتیم برامون قصه میگفت. برای من و برادر و خواهرم الان هم چرخ خیاطی هست و دوستش دارم
چرخ_خیاطی
چرخ_خیاطی_قدیمی
نوستالژی
- ۲۱.۳k
- ۲۳ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط