من می نویسم

من می نویسم
اما تو
نه می خوانی نه می فهمی
ثانیه های من بدون تو
با نگاههای سردت‌
به شلاق درد عادت کرده است
کاش
غرورت کمی زلال تر بود
کاش می فهمیدی
دریا از وحدت قطره ها دریا
می شود
اما افسوس که
نه می فهمی نه تلاش می کنی
و
ثانیه ها همچنان در گذرند...
دیدگاه ها (۱)

دوستان یک تفریح شاعرانه :-))اسمتونو ببینید چه جمله ای ساخ...

چهار زن را دوست میدارم یکی معصوم چو دختری که همبازی ِکودکی ا...

ساعت ها اشتباه می روماز رسیدن می ترسممی ترسمکسی منتظرم نباشد...

صدای تیک و تاک عقربه را می‌شنوی؟فقط میگذرد ...برایش فرقی نمی...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

#تک_پارتیماه روشن من ساعت 8شب بود. از خونه بیرون رفتم تا کمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط