یک شب تمام قلب من از غصه ویران میشود

یک شب تمام قلب من، از غصه ویران میشود
چشمم به پشت پرده ای، از اشک پنهان میشود

آن شب صدای خسته ام، تا آسمانها می رود
حتی خدا هم آن شب، از غصه پریشان میشود

در من تمام رنگها، آن شب به زردی میرود
پشت بهار طوسی ام، آن شب زمستان میشود

سمفونی تنها شدن، موسیقی غمگین من
آواز سرد نی به لب، آن شب چه نالان میشود

بال و پرم میریزد و پاییز دیگر می رسد
تک برگ های روح من، رقصان و ریزان میشود

من میروم از زندگی، از پوچی و دلبستگی
دنیا به دنبالم ولی آن شب چراغان میشود

وقتی که جسم سرد من در خاک آرامش گرفت
چشم حسود زندگی، از غصه گریان میشود
دیدگاه ها (۲)

ساکتـــــم...!نـه اینــکه فـرامـوشتـــ کـــرده باشــم...صبــ...

دﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﺣـﺮﻑ ﻧﯿـﺴـﺖ ..ﺑﻪ ﻭﻗﺘـﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ..ﺑﻪ ﺍ...

هـی لعنتی... خیال کردی به همراه دیگری ازکنارم میگذری... دنیـ...

مرا عمــــری به دنبالت کشـــاندیسرانــــجامم به خاکستر نشـــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط