شب از آنجایی شروع میشود
شب از آنجایی شروع میشود
که موهایت را باد دانه دانه پریشان میکند
و ناگهان دستم را سرنوشت از گریبانت رها میکند
بدون تو همان درخت ایستاده در دشتم
که باد آخرین برگش را تکانده است
آرام آرام به خواب عمیقی فرو میروم
که سالها پیش زنی زندگیام را به دریا ریخت
و ماهیان در خونم شناور شدند
حبیب نکیسا شاعر افغانستان
@silver-m
#شعر
که موهایت را باد دانه دانه پریشان میکند
و ناگهان دستم را سرنوشت از گریبانت رها میکند
بدون تو همان درخت ایستاده در دشتم
که باد آخرین برگش را تکانده است
آرام آرام به خواب عمیقی فرو میروم
که سالها پیش زنی زندگیام را به دریا ریخت
و ماهیان در خونم شناور شدند
حبیب نکیسا شاعر افغانستان
@silver-m
#شعر
- ۳۳.۴k
- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط