خسته‌ام مثل همین ماهی مادر مُرده

خسته‌ام، پشتِ سرم #آب نریزید که من
غسل میّت شده‌ام بس که دلم جان داده

باز میگردم از این باغ به ویرانه‌ی خود
دست خشکی به تنم وعده‌ی باران داده
.
خسته‌ام مثل همین #ماهی مادر #مُرده
که به پهلوی خودش از سر شب خوابیده

یا خدایی که شبی رفت و دگر باز نگشت
لای قرآن وسط طاقچه ای ماسیده
.
مثل یعقوب شوی چشم به راهی باشی
بوی پیراهن یوسف به مشامت نرسد

سرِ میزت بنشینی و پریشان باشی
هیچکس غیر خودت بر سرِ شامت نرسد
.
خسته‌ام کنجِ زمان تا به ابد می‌خوابم
مثل یک خرسِ زمستان زده قبل از پاییز

خسته‌ام نیشِ خودم توی گلویم مانده
منم آن عقربِ در آتشِ خود حلق آویز
دیدگاه ها (۱)

ای ساحل اندوه پذیرای دلم باش

اسیر گریه‌ی بی‌اختیار خویشتنم

قصد من از حیات تماشای چشم توست

پشت سر من حرف زیاد است مگر نه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط