شعلههایعشق

#شعله_های_عشق
#part_14
رفتیم تو و با اون‌یکی دستم زنگ زدم به لیا یه بوق نخورده جواب داد

: الو عشقم چیزی شد؟ رسیدین؟

با لبخند لب زدم

- نه عشقم فقط کجا بیام؟

گفت

: بیا طبقه وی ای پی ، ماهم الان میایم

گفتم

- باشه عشقم اومدم

رفتیم وی ای پی یخورده منتظر موندم نیومد بعد یکم چشام به در بود و یه مرد با کت شلوار و یه زن با موهای قرمز وارد شدن دوست پسرش دستشو دور کمر لیا گذاشته بود لیا هم با یه پیرهن کوتاه سیاه بود، فهمیدم خودشه دستمو بردم بالا و اومد سمتم به احترامش پاشدم ولی جین اینکارو نکرد دستشو فشار دادم و به خودش اومد و پاشد و لیا رو بغل کردم بعد به دوست پسرش دست دادم و جین هم به لیا هم به دوست پسرش دست داد گفتم

- با اون عکسایی که ازت دیدم، خیلی خوشگل تر شدی مو قرمزی!

خندید و گفت

: قابل نداره لیدی

بعد خندیدیم و نشستیم یهو دوست پسرش عذر خواهی کرد و رفت بیرون شراب هارو که سفارش دادیم رو آورده بودن سه تا رو به هم زدیم یهو یه چیزی پشتم قرار گرفت دیدم کت جین عه پوکر نگاهش کردم و در گوشم گفت

+ وای بحالت اگه درش بیاری!

پوکر لب زدم

- باشه اهه

یکم مشروب خوردم اصلا مست نشدم چون کم بود به جین و لیا گفتم میرم سرویس بعد از دستشویی اومدم و دیدم دوست پسر لیا داره با یکی لب میگیره سریع گوشیمو از کیفم برداشتم و عکس گرفتم بعد رفتم یه چک محکم بهش زدم با چشمای خمار نگاهم کرد و لب زد

: چرا اومدی اینجا؟ لابد میخای به لیا بگی هوممم؟ البته اگه زیرم زنده بمونی

آب دهنمو قورت دادم و گفتم

- آشغال عوضی نمیتونی چطوری

تا خواستم ادامشو بگم با دستش به هرزه اشاره کرد که بره بعد اومد سمتم و لباش رو گذاشت رو لبام با دستام سعی داشتم‌ هیکله گندش رو پس بزنم ولی نمیشد! اشکام داشتن سرازیر میشدن

#راوی

جین شک کرد.. هرچی صبر کرد جسیکا پیداش نشد صبرش لبریز شد و رفت سمته سرویس بهداشتی با اون پسره بر خورد که داشت جسیکا رو میبوسید اول فکر کرد که جسیکا داره خیانت میکنه اما باز اون دستایی که داشتن مشت میزدن به اون پسره فهمید بزوری گیرش آورده سریع رفت و پسره رو انداخت رو زمین و تا خورد میزد جسیکا هیچی نمی‌گفت و فقط گریه میکرد جین حق داشت الان جسیکا رو بزنه ولی با دیدن اشکای جسیکا رفت سمتش و اروم گفت

+ من اینجام چیزی نیست من مراقبتم هیش
دیدگاه ها (۰)

#شعله_های_عشق #part_14#ادامه‌پارت جسیکا حس امنیت بهش داد و خ...

#شعله_های_عشق #part_15جسیکا دست جین رو گرفت و به بیرون رفتن ...

اسم : لیا سن: ۲۰قد: ۱۶۵وزن : ۶۰ نسب با جسیکا : رفیق مجازی در...

pov: dress Jessica for Bar 🥂

دو پارتی از جینبعدش پا شد اومد سمتتا.ت تو ذهنش :همونطور که د...

پارت هفتم رمان عشق اجباری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط