درون من دختریست که چشم هایش در همه ی آینه ها میخندد

درون من دختریست که چشم هایش در همه ی آینه ها میخندد.

دختری با دنیای صورتی.

دغدغه هایش ست کردن تاپ و دامن و لاک هایش.

بوی عطر و سشوار و لوازم آرایش دنیایش را گرفته.

درون من دختریست که روی همه ی غم هایش لاک قرمز میزند.

دلبری و عشوه را خوب بلد است.

لاک های رنگ و وارنگش را میچیند، به هم میریزد و دوباره میچیند.

رو به آینه بوسه های صورتی برای خودش میفرستد.

دامن های کوتاه میپوشد و برای خودش آواز میخواند.

دختری درون من است که رقص برایش عبادت است .

همان دختری که لاک قرمز را برایش ممنوع کردند...

آواز هایش را فیلتر کردند...

خنده هایش را شلاق زدند...

آینه هایش را شکستند...

دختری که "مردم چه میگویند" مذهب زندگیش شد...

مردمی که لاک قرمز برایشان نماد فاحشگی بود و زیبایی را هرزگی نامیدند.

دختری درون من است که دخترانگی هایش رسوایی می آورد.

دختری درون من است که دیگر نیست .

و یک من به جمعیت مرد ها اضافه شد ...

مردی که دختر بودنش وقتی گوشزد میشود که پای حقوق وسط می آید...
دیدگاه ها (۲۸)

عظمت بشر در آن نیست که جنگ بیافریند و بدان وسیله نامی دست و ...

گاه تعبیرمان از خویشتن دیگری، دستاویز خیالی خام است . چه کسی...

در زندگی کسی هست که دیدارش قلب را در سینه نمی لرزاند اما لبخ...

چه هستی ای عشق، از کجا به مویرگ پدرم رسوخ کردی و بر زمینمان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط