دختری به نام مهدا

نازنین دخترم....
یگانه دخترم...
مهدای بابا...
هر روز که می‌گذرد احساس میکنم یک روز به تو نزدیک تر شده ام
قلبم هر روز مچاله تر میشود...
موهایم سپیدتر
انگار تصمیم گرفته اند رنگ تن تو را به سرم بیاورند سپید برفی من...
اگر لحظه ای اشک مجالم دهد میخواهم قدری با تو حرف بزنم
اما این همراه همیشگی... این یار من از کودکی، تنها نمی‌گذارد مرا
همانگونه که نگذاشت لحظه ی آخر سیر ببینمت...
هی گفتمش "ای اشک از چه راه تماشا گرفته ای"؟
دخترم تصویر تو که پشت پلک هایم ثبت شده حتی در خواب هم مرا تنها نمی‌گذارد...
انگار خاطراتت از خودت مانا تر و وقادارترند...
هر بار دختری را در آغوش پدری میبینم و یا دست در دست بابا
قلبم پرنده ای می شود بی تاب که می‌خواهد از قفس سینه بیرون بیاید...
دستانم حجم کوچکت را التماس می‌کنند...
دخترم اشک مجال نوشتن نمی‌دهد
دلم تنگته خداشاهده....
اللهم عجل وفاتی....

#مهدا
#مهدا_آقایی
#دختری_به_نام_مهدا
#دختر
#پدر_دختری
#خاطره
#دخترانه
#عشق
#حب
دیدگاه ها (۲)

رفت

دیلیت

چندپارتی

چندپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط