●بال های سیاه و سفید○پارت 6
از زبان ا/ت:
صبح از خواب بیدار شدم.وقتی پر و دیدم ناخوداگاه لبخند زدم.خب رویا پردازی بسه امروز باید بخاطر اقای جیمین خان برم دکتر پس سریع رفتم و لباس پوشیدم(اسلاید 2)
زیاد به خودم نرسیدم چون حوصله نداشتم.
رفتم بیمارستان و توی بخش پذیرش نشستم.استرس گرفتم.
وقتی اسمم و صدا زدن مثل یه گربه که روش اب ریخته باشن از جام پریدم.بیچاره پیرزن کناریم با ترس بهم نگاه کرد.رفتم مطب دکتر.
دکتر:سلا.به نظر شما باید خانم ا/ت باشید.خوشبختم.مشکلتون چیه؟
گفتم: خب من باله کار میکردم اما بعد یه مدت پاهام شروع به تیر کشیدن و درد گرفتن کرد.حتی یکم فرم پاهام عجیب شد.دکتر رفته بودم اما گفتن فقط میتونن با یه اموزش هایی فرم پاهام رو درست کنن ولی برای بقیه باید برم پیش متخصص که وقتی رفتم گفت باید عمل کنم منم میترسیدم و خب نرفتم دیگه...
دکتر:میشه پاتون رو بررسی کنم؟
گفتم اره و پاهام رو بهش نشون دادم.(برای کسایی که نمیدونم پاهای ا/ت چطوریه برن اسلاید 3 من خودم پ
پشمام ریخت ولی نگران نباشیییید چون اگه باله کار ها اشتباهی حرکت اشنباهی برن پاهاشون اینجوری میشه.مثلا از ارتفاع خیلی بلند بپرن اما نتونن درست فرود بیان اما تو داستان ما فرق داره دیگه باید باهاش کنار بیاین🤣)
دکتر با دیدن پاهام تعجب کرد و گفت:خب..وضعیتش وخیمه.ترک خوردگی استخون داره داره.استخون های انگشت کوچک پا کمی خورد شده و اگه به لای مفصل ها بره ممکنه باعث درد شدید و خراشیدگی استخون بشه.حتما باید عمل بشه اما اگه نشه ممکنه حتی دیگه محبور به قطع کردن انگشتای پاها بشید.
تنم لرزید.
گفتم:میشه..میشه فکر کنم؟
دکتر:حتما اما پیشنهاد میکنم عمل کنید
گفتم باشه و رفتم.
جیمین بهم زنگ زد
جیمین:ا/ت چیشد؟
گفتم:امممم خوبه گفت نیاز به عمل نیست.
جیمین:مطمئن باشم دروغ نمیگی؟
گفتم:آره بابا من کجا دروغ کجا بینمون یه میلی متر فاصله😅
جیمین:خیلی خب.
بعد چند دقیقه حرف زدن تماس و قطع کردم.امروز جیمین میاد خونم.رفتم خونه یه لباس خواب راحتی خونگی پوشیدم(اسلاید 4)
زنگ خونه خورد.
در و بلز کردم.
جیمین:سلام چاگیا
جیمین محکم بغلم کرد و سرش کرد تو گردنم صورتم سرخ شد و گفتم:جیمیییین!
جیمین:چیه؟هنوز اجازه ندارم؟من دوست پسرتم ها
یهو احساس کردم گونه سمت راستم یه چیز نرم داره میمکدش جیمین بود.میخواستم برم عقب اما دستش و گذاشت رو کمرم و نزاشت برم و گونه هام رو میبسید و مک زد.
بعد چند دقیقه ازم جدا شد و با اخم گفت:ازم فاصله نگیر.من دوست پسرتم.احتمالا شوهرت هم بشم
گفتم:خب من خجالتیم!
جیمین:پس کاری میکنم خجالت نکشی
جیمین چشماش و بست و نزدیکم شد.فقط چند سانت با لب هام فاصله داشت که انگشتم و گذاشتم رو لبش
چشماش و باز کرد و با یه نگاه خیلی هات کفت:نمیخوای بزاری کارم و بکنم؟
گفتم:من..هنوز..اماده نیستم
جیمین:همیشه این و میگی
جیمین ازن فاصله گرفت و گفت:باشه
گفتم:ببخشید
جیمین:اشکال نداره به هرحال یه روزی بدستت میارم
رفتم توی حموم و حموم کردم.
از زبان جیمین:
ا/ت رفت حموم.همش داشتم به نرمی گونه هاش فکر میکردم.که یهو گوشی ا/ت زنگ خورد.شماره رو خوندم ا/ت سیو کرده بود *جو*(دکتر پای ا/ت)
عصبی شدم این کیه که ا/ت انقدر صمیمی سیوش کرده؟
تلفن و جواب دادم
دکتر:خانم ا/ت میخواستم درمورد همون چیزی که صبح گفتین باهاتون صحبت کنم
ا/ت؟شوخیت گرفته؟حتی اینم انقدر صمیمی بهش میگه.
که یهو با حرفی که زد عصبی شدم.
(بچه ها همتون میدونید که جیمین یه چیزی که داره اینه که سریع عصبی میشه ارمی های قدیمی میدونن اسم مشکلشو نمیدونم یه چیزی توی مایه های طب نوری یا یه همچین چیزی بود پس ماهم توی فیک جیمین عزیز را اینطوری نشون میدیم)
________________________________________________
اینم از این پارت امیدوارم دوست داشته باشییی🥺🎶
I love you BTS and ARMY🎶💜🔮
#فیک_عاشقانه
#بی_تی_اس
#شوگا
#درام
#تهیونگ
#جونگکوک
#جیهوپ
#جیمین
#نامجون
صبح از خواب بیدار شدم.وقتی پر و دیدم ناخوداگاه لبخند زدم.خب رویا پردازی بسه امروز باید بخاطر اقای جیمین خان برم دکتر پس سریع رفتم و لباس پوشیدم(اسلاید 2)
زیاد به خودم نرسیدم چون حوصله نداشتم.
رفتم بیمارستان و توی بخش پذیرش نشستم.استرس گرفتم.
وقتی اسمم و صدا زدن مثل یه گربه که روش اب ریخته باشن از جام پریدم.بیچاره پیرزن کناریم با ترس بهم نگاه کرد.رفتم مطب دکتر.
دکتر:سلا.به نظر شما باید خانم ا/ت باشید.خوشبختم.مشکلتون چیه؟
گفتم: خب من باله کار میکردم اما بعد یه مدت پاهام شروع به تیر کشیدن و درد گرفتن کرد.حتی یکم فرم پاهام عجیب شد.دکتر رفته بودم اما گفتن فقط میتونن با یه اموزش هایی فرم پاهام رو درست کنن ولی برای بقیه باید برم پیش متخصص که وقتی رفتم گفت باید عمل کنم منم میترسیدم و خب نرفتم دیگه...
دکتر:میشه پاتون رو بررسی کنم؟
گفتم اره و پاهام رو بهش نشون دادم.(برای کسایی که نمیدونم پاهای ا/ت چطوریه برن اسلاید 3 من خودم پ
پشمام ریخت ولی نگران نباشیییید چون اگه باله کار ها اشتباهی حرکت اشنباهی برن پاهاشون اینجوری میشه.مثلا از ارتفاع خیلی بلند بپرن اما نتونن درست فرود بیان اما تو داستان ما فرق داره دیگه باید باهاش کنار بیاین🤣)
دکتر با دیدن پاهام تعجب کرد و گفت:خب..وضعیتش وخیمه.ترک خوردگی استخون داره داره.استخون های انگشت کوچک پا کمی خورد شده و اگه به لای مفصل ها بره ممکنه باعث درد شدید و خراشیدگی استخون بشه.حتما باید عمل بشه اما اگه نشه ممکنه حتی دیگه محبور به قطع کردن انگشتای پاها بشید.
تنم لرزید.
گفتم:میشه..میشه فکر کنم؟
دکتر:حتما اما پیشنهاد میکنم عمل کنید
گفتم باشه و رفتم.
جیمین بهم زنگ زد
جیمین:ا/ت چیشد؟
گفتم:امممم خوبه گفت نیاز به عمل نیست.
جیمین:مطمئن باشم دروغ نمیگی؟
گفتم:آره بابا من کجا دروغ کجا بینمون یه میلی متر فاصله😅
جیمین:خیلی خب.
بعد چند دقیقه حرف زدن تماس و قطع کردم.امروز جیمین میاد خونم.رفتم خونه یه لباس خواب راحتی خونگی پوشیدم(اسلاید 4)
زنگ خونه خورد.
در و بلز کردم.
جیمین:سلام چاگیا
جیمین محکم بغلم کرد و سرش کرد تو گردنم صورتم سرخ شد و گفتم:جیمیییین!
جیمین:چیه؟هنوز اجازه ندارم؟من دوست پسرتم ها
یهو احساس کردم گونه سمت راستم یه چیز نرم داره میمکدش جیمین بود.میخواستم برم عقب اما دستش و گذاشت رو کمرم و نزاشت برم و گونه هام رو میبسید و مک زد.
بعد چند دقیقه ازم جدا شد و با اخم گفت:ازم فاصله نگیر.من دوست پسرتم.احتمالا شوهرت هم بشم
گفتم:خب من خجالتیم!
جیمین:پس کاری میکنم خجالت نکشی
جیمین چشماش و بست و نزدیکم شد.فقط چند سانت با لب هام فاصله داشت که انگشتم و گذاشتم رو لبش
چشماش و باز کرد و با یه نگاه خیلی هات کفت:نمیخوای بزاری کارم و بکنم؟
گفتم:من..هنوز..اماده نیستم
جیمین:همیشه این و میگی
جیمین ازن فاصله گرفت و گفت:باشه
گفتم:ببخشید
جیمین:اشکال نداره به هرحال یه روزی بدستت میارم
رفتم توی حموم و حموم کردم.
از زبان جیمین:
ا/ت رفت حموم.همش داشتم به نرمی گونه هاش فکر میکردم.که یهو گوشی ا/ت زنگ خورد.شماره رو خوندم ا/ت سیو کرده بود *جو*(دکتر پای ا/ت)
عصبی شدم این کیه که ا/ت انقدر صمیمی سیوش کرده؟
تلفن و جواب دادم
دکتر:خانم ا/ت میخواستم درمورد همون چیزی که صبح گفتین باهاتون صحبت کنم
ا/ت؟شوخیت گرفته؟حتی اینم انقدر صمیمی بهش میگه.
که یهو با حرفی که زد عصبی شدم.
(بچه ها همتون میدونید که جیمین یه چیزی که داره اینه که سریع عصبی میشه ارمی های قدیمی میدونن اسم مشکلشو نمیدونم یه چیزی توی مایه های طب نوری یا یه همچین چیزی بود پس ماهم توی فیک جیمین عزیز را اینطوری نشون میدیم)
________________________________________________
اینم از این پارت امیدوارم دوست داشته باشییی🥺🎶
I love you BTS and ARMY🎶💜🔮
#فیک_عاشقانه
#بی_تی_اس
#شوگا
#درام
#تهیونگ
#جونگکوک
#جیهوپ
#جیمین
#نامجون
- ۱۲.۶k
- ۲۵ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط