به مهتاب گفتم ای مهتاب سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو تو را من دوست می دارم ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید ....