ی دختر داف تو قصر خانم تف مالیده زندگی میکرد

ی دختر داف تو قصر خانم تف مالیده زندگی می‌کرد..
ی روز خسته شده بود رف کنار پنجره عر عر میکرد از زندگی خسته بود
که یهو ی پسر داف وارد میشه و اونو میبینه و تصمیم میگیره بیاد خاستگاری این دختر و مادرش خانم تف مالیده رو راضی کنه
دیدگاه ها (۵)

فقط جهت حروم کردن نتمه.

پیجا هم پیجای قدیم،این پیج جدیدا لوسن یه دور بپاکیشون

جوکر زمونه ات را بشناس

چون کوالا گذاش منم میزارم

روزی که شب میشه_________________________پارت1❣️هانا تازه از ...

چندشاتی جین𝑃𝑎𝑟𝑡 𝒐𝒏𝒆:هوا داشت تاریک میشد ، خورشید داشت غروب م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط