کوتاه ترین داستان فلسفی دنیا

کوتاه ترین داستان فلسفی دنیا

برنده جایزه داستان کوتاه نیویورک تایمز

جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند.
اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟
زاهد گفت: مال تو کجاست؟
جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم.
زاهد گفت: من هم
دیدگاه ها (۲)

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ،ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﭼﺸﻢ ﮔﺸﻮﺩﻥ،ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮ...

حسن روحانی: برجام مثل آفتاب تابان است و اگر چشم ها را باز ک...

وصیتشخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پای...

روزمان را برکت میدهیم به سلام بر مهدی(عج)

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط