زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۱۰۱

لطفا همراهم بیاید رئیس!

با لحن جدی ای گفت و به سمت مینی کلینیک شرکت رفت. واقعا امیدوار بود سایمون لج نکنه و بیاد.سر و کله زدن باهاش حقیقتا سخت تر از توانش بود !

اما امیدش کاملا واهی بود! بعد از چند دقیقه ازش خبری نشد و برگشت تا دعواش که نمیتونه بکنه حداقل حرفشو زده باشه!

اما سرجای قبلشون کسی نبود. چند تا نفس عمیق کشید اولین قدم رو برداشت که بره به سمت اتاقش که با همون صدایی که چند دقیقه پیش شنیده بود متوقف شد. خب حالا یک کم شرمنده بود. میخواست بره الکی سرش غر

بزنه در حالیکه اون دختر باز داشت بالا می آورد! دوباره همون اتفاق قبلی تکرار شد اما اینبار بدون هیچ مکالمه ای

وقتی بیرون اومد تهیونگ دستش رو گرفت و دنبال خودش کشید . متوجه تقلاهاش برای آزاد کردن دستش میشد اما بهرحال زور تهیونگ بیشتر بود . وارد اتاق که

شدند دستش رو رها کرد و همونطور که انتظار میرفت دخترک عصبانی و ترسناک نگاهش میکرد. ضعف داشت
اما تهیونگ با اون چشمهاش یادش اومد آدم روبروش

سایمونه ! مشهور ترین مافیای انسان کره !



از جونت سیر شدی ؟

با لحن آروم و بی حالی گفت اما بهرحال تاثیرگذار بود!

تهیونگ لبهاشو روی هم فشار داد و بی حرف به سمت کمد داروها رفت. قرص ضد تهوع و ضد دردی برداشت و با یه بطری آب گرفت سمتش: خواهش میکنم !

سایمون از دستش گرفتشون و بی حرف رفت بالا کیونگسو لبخند زد . میتونست در ادامه

بخوره ؟

مجبورش كنه غذا

بطری آب رو گذاشت روی میز نزدیک و با لحن خثنی و تهدیدآمیزی گفت: دفعه ی دیگه بهم دست زدی بعدش با

دستت خداحافظی کن!

خب انگار نمیتونست !

سایمون چرخید تا برگرده که تهیونگ صداش زد : رئیس

شين !

صداش تلخ و ناامید بود اما بهرحال گفت

سایمون برنگشت تا ببینش فقط چند لحظه ایستاد .

من پزشکتم اگه بهت دست نزنم نمیتونم معاینه ت

کنم !
سایمون برنگشت تا ببینش فقط چند لحظه ایستاد . من پزشکتم اگه بهت دست نزنم نمیتونم معاینه ت

کنم !

کاملا متوجه منظورش شده بود اما فرصت کلکل رو از

خودش نگرفت!
دیدگاه ها (۲)

زخم کهنه پارت ۱۰۲ دختر جلوی در پوزخند زد: این مشکل خودته دکت...

زخم کهنه پارت ۱۰۳ تهیونگ میخواست دوباره به پاچه گرفتنش بخنده...

زخم کهنه پارت ۱۰۰ حواسش نبود چقدر دختر فوق العادهی روبروش رو...

زخم کهنه پارت ۹۹ =جینری گفت: کلن بچه ی لجبازی هستی اوپا ! و ...

زخم کهنه فصل دوم )پارت۵۸رو داد : حالا فهمیدین چرا گفتم دروغ ...

زخم کهنه پارت ۱۴۳ :گفت بد موقع مزاحم شدم ؟ زنگ زدی گفتم بیا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط