تو که از کوچه ی غمگین دلم میگذری

"تو" که از کوچه ی غمگین دلم میگذری!
"تو" که از راز دلم با خبری!
"تو" چرا رسم وفایت گم شد؟!
برق چشمان سیاهت گم شد؟!
با " توأم " ای مهِ مهتابِ شبان...
با " تو " ای زلف پریشان جهان...
بی "تو" صد خاطره ام گریان است...
بی "تو" اشکم شاعر باران است...
بی "تو" دیگر نفسم بند آمد!
بی "تو" جوی "دل" من خشکیده ست
با "تو" از قصه عشقم گفتم و "تو" در اوج سکوت؛
با نگاهی پر تردید و خمود ؛
گفتی از: " عشق حذر کن " نفسم بند آمد !!
دیدگاه ها (۲)

نمی دانم چرا وقتی قرار بوسه نیستباز هم لب‌های خود را ارغوانی...

و زندگی‌‌دقیقا مث یک ترن‌هوایی‌بزرگ می‌مونه کهبدون وقفه "بال...

لعنتی جان خودت را این همه دریغ نکن ، گاهی تماسی برقرار کنبگ...

وقتی رابطه تَمام میشودبزرگترین دردِ آدمی این است کهدرگیر میش...

"تو" که از کوچه ی غمگین دلم میگذری!"تو" که از راز دلم با خبر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط