قایقی ساخته ام

قایقی ساخته ام
جنسش از راز و نیاز
بادبانش از صبر، دکلش از ایمان
در شبی مهتابی
سفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغاز
دل به امواج بلا خواهم داد
اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان خواهد
که مرا منصرف از راه کند
راه بیراهه کند، مضطر و درمانده کند،
باکی نیست ...
من به همراه دعایی، و به دل قطب نمایی دارم
و اگر در طی راه
به عنادی شکند زورقِ امیدِ مرا گردابی
باز اندوهی نیست ...
بازوانی دارم
میزنم آب و شنا می کنم و میدانم
که «« خدایی »» دارم
که اگر خسته شدم دست گیرد بی شک
و به ساحل برساند به یقین ...
دیدگاه ها (۱)

بگذر از نی " من " حکایت میکنمو از جدایی ها شکایت میکنمنی کجا...

پرنده در قفس؛ زیبا نمی خواندآن هنگام که دوست داری دلی را مال...

سلام صبحتون بخیرررررررر

Fﺗﺎ ﺗﻮﺍﻧﻰ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﻫﻤﻪ ﻛﺲ ﻳﺎﺭﻣﺸﻮ ...ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﺭ ﻣﻜﻦ ﻟﻮﺗﻰ ﺑﺎ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط