حیدربابا

حیدربابا!
یولوم سنن‌کج اولدی
عمروم کچدی،گلممه دیم،گئج‌اولدی
هچ بیلمدیم گوزللرون نج‌اولدی
بیلمزیدیم دونگه لروار،‌دونوم‌وار
ایتگین لیک وار،آیریلیق‌وار،اولوم‌وار



صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد

ز زلف زرکش خورشید بند سیم سه تار
که پرده های شب تیره تار و مار آمد

به شهر چند نشینی شکسته دل برخیز
که باغ و بیشه شمران شکوفه زار آمد

به سان دختر چادرنشین صحرائی
عروس لاله به دامان کوهسار آمد

فکند زمزمه گلپونه ئی به برزن وکو
به بام کلبه پرستوی زرنگار آمدف

گشود پیر در خم و باغبان در باغ
شراب و شهد به بازار و گل به بارآمد


#شهریار
دیدگاه ها (۳)

نالدم پای که چند از پی یارم بدوانیمن بدو میرسم اما تو که دید...

خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گلدر آرزوی شکوفائی و بهار ...

حیدربابا!سنون اوزون آق اولسوندورت بیریانون بولاغ اولسون باغ ...

یا رب مباد کز پا جانان من بیفتددرد و بلای او کاش بر جان من ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط