قصه اینجاست

قصه اینجاست
که شب بود و هوا ریخت بهم
من چنان درد کشیدم
که خدا ریخت بهم... نیمه شب بود
خدا بود و منِ بی سیگار
لعنتی
رفتنش اعصاب مرا ریخت بهم...



#سیمین_بهبهانی
دیدگاه ها (۱۵)

#تو همونی که نبودن با تو یک نفس، توی هر لحظه هراس منه، سر عش...

ذکر تو از زبان من، فکر تو از جنان من چون برود؟که رفته‌ای در...

به رویاهای عاشقانه ام لبخند میزنمبه تصور بودن تو لبخند میزنم...

ﻭﻗﺘﯽ تو ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ، ﮐﺎﻣﻞ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻋﺸﻖﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﺍﯾﻦ ﻗ...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

زیباترین لبخند جهان را داشت آن شب کنارم خوابیده بود بیدار شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط