زمستان که آمد فکر میکردم مثل پاییز زود قرار است برود

زمستان که آمد فکر میکردم مثل پاییز زود قرار است برود !
با خود میگفتم همانطور که نتوانستیم با برگ ها و چای و داغش دلبری کنیم نمیتوانیم با برف ها نیز شادی کنیم .
اما این زمستان سوزش سرد است ، خیلی سرد.
برف هم که میبارد فقط میخواهد زیبایی های زمستانش را به رخ بکشد وگرنه برای شادی ما نیست که !
این زمستان قصدِ زود رفتن را ندارد .
میخواهد بی رحمی کند !
میخواهد بماند و ما را دلخوشِ ماندنش کند و ناگهان برود و غیبش بزند .
دیدگاه ها (۲)

نگذار بدهکار دلت شویوقتی که دوستم داری و نمیگوییبدهکاریهم به...

هرگاه ازخوبی های کسی صحبتی به میان آید...دیگران سکوت می کنند...

خودت را برای خودت خرج کن.هر از گاهی برای خودت شاخه گلی بخر، ...

راستش را بخواهی ..من روی آمدنت حساب کرده امباید بیایی و روی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط