black flower(p,147)

black flower(p,147)

م/ج: کی فکرشو میکرد صاحب کمپانی جئون آلفای غالب که همه ازش حسابی میترسیدند و حساب میبردند یکی از فنای توایس باشه؟!
وای این چه سمیههههه (خنده شدید)

مادر جونگکوک شک نداشت اگه همسرش خجالت نمیکشید و می تونست حتما تویه کنسرتشون هم شرکت میکرد...

این از همسرش، اونم از پسرش که از دیدنش فرار می کرد و تا جایی که می تونست جواب تماساش رو نمی داد.

کتاب و گوشی همسرش رو محکم روی میز کوبید و کیف دستیش رو برداشت.

جونگ کوک امروز کلاس نداشت و وقتش رو تو خونه می گذروند بهتر بود غافل گیرش کنه و سرزده به خونش بره.

م/ج: من میرم خونه ی پسرمون.... ممکنه دیر برگردم.

و به آقای جئون که دستش رو برای برداشتن موبایلش دراز کرده بود نگاهی کرد.

پ/ج: باشه.... خوش بگذره.

پدر جونگکوک خوشحال از رفتن امگاش هدفونش رو دوباره توی گوشاش گذاشت و صدای ویدیو رو زیاد کرد.

خانم جئون نفس عمیقی کشید و به خدمتکار اشاره کرد...
تا چیزهایی که برای پسرش آماده کرده بود رو تا ماشین بیاره..

پسرش از یه امگا به اسم تهیونگ خوشش میومد.

باید هر طور شده راضیش میکرد تا یک روز اون امگا رو به خونه بیاره و با هم آشنا بشن.....

یعنی بالاخره میتونست به اون چیزی که می خواد برسه و مثل خانم اوه، اونم صاحب نوه بشه؟
دیدگاه ها (۵)

black flower(p,148)

ناشناس...

black flower(p,146)

black flower(p,145)

black flower(p,228)

black flower(p,308)

black flower(p,257)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط