در فروپاشی این عشق فرو پاشیدم

در فروپاشی این عشق، فرو پاشیدم
زدن وصله ناجور، روا نیست مرا...!

حسین حیدری_رهگذر
دیدگاه ها (۱)

بعد از تو؛همه فالگیر شده اند...!هرکه از راه میرسدفال ما را م...

کوکایینباز هم کُوک زده ام، در غزلم افیون استبند بندِ غزلم مث...

شلیکبه سرم می زند این بار، خودم را بکُشمحسرت دیدنِ خود را به...

ویرانه شدم تا که تو آباد شوی...!گاهی نظری ...

حاج آقا گفت

از دست عزیزان چه بگویم گله‌ای نیستگر هم گله‌ای هست، دگر حوصل...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط