مافیای خشن من
مافیای خشن من
پارت=۳
از زبون جونگوکک:دیدم همون مرد که دشمن پدرم بود(توجه:اسم مرده کای هست) داشت دوتا دختر رو اذیت میکرد بیخیال پاستور ها شدم و اسلحم رو در آوردم و چند بار بهش شلیک کردم و دیدم افتاد زمین به بادیگارد ها گفتم که ببرنش و رفتم طرف دختر ها و گفتم:شما حالتون خوبه؟(کمی نگران و لحن سرد)(توجه:اسم یکی از دختر ها لیا هست و اون یکی نوادا)
نوادا:(داشت گریه میکرد و لیا بغلش کرده بود)
لیا:آره حالمون خوبه
جونگکوک: بزار برسونمتون خونتون بیرون اونم شب برای دوتا خانوم خطرناک هست
از زبون آدمین:جونگکوک داشت حرف میزد که یهو گوشیش زنگ خورد نگاه کرد دید جیمینه جواب داد
مکالمه جیمین و جونگکوک:
جیمین:الو چیشد چرا دیر کردی داداش؟
جونگوکک:ببخشید کار دارم بعدا میام حرف میزنیم
جمین:چیزی شده؟(نگران)
جونگوک:نه نه چیزی نشده،خب دیگه من باید برم فعلااا(گوشی رو قعط کرد)و گفت:خب بیاید بریم ماشین اون جاست( اشاره میکنه)
از زبون آدمین:(رفتن سوار شدن رسوندشون خونشون و دوباره برگشت بار و ماشین رو پارک کرد و رفت داخل )
نامجون:یاااا کجا بودی تو نمیگی ما نگرانت میشیم؟
جونگکوک:اوممم خب موضوش طولانیه
نامجون:ببینم اون مرتیکه کای چه غلطی کرده با اون دخترا؟(مشکوک)
جونگوک:ها چی از کجا فهمیدی؟
تهیونگ:داداش ما اینیم دیگه(زد زیر خنده)
جونگوک:(خنده)
ادامه دارد...
(خب امیدوارم خوشتون بیاد از فیکم،لایک یادت نره زیبا)💞
شرط:۲۴ تا لایک
پارت=۳
از زبون جونگوکک:دیدم همون مرد که دشمن پدرم بود(توجه:اسم مرده کای هست) داشت دوتا دختر رو اذیت میکرد بیخیال پاستور ها شدم و اسلحم رو در آوردم و چند بار بهش شلیک کردم و دیدم افتاد زمین به بادیگارد ها گفتم که ببرنش و رفتم طرف دختر ها و گفتم:شما حالتون خوبه؟(کمی نگران و لحن سرد)(توجه:اسم یکی از دختر ها لیا هست و اون یکی نوادا)
نوادا:(داشت گریه میکرد و لیا بغلش کرده بود)
لیا:آره حالمون خوبه
جونگکوک: بزار برسونمتون خونتون بیرون اونم شب برای دوتا خانوم خطرناک هست
از زبون آدمین:جونگکوک داشت حرف میزد که یهو گوشیش زنگ خورد نگاه کرد دید جیمینه جواب داد
مکالمه جیمین و جونگکوک:
جیمین:الو چیشد چرا دیر کردی داداش؟
جونگوکک:ببخشید کار دارم بعدا میام حرف میزنیم
جمین:چیزی شده؟(نگران)
جونگوک:نه نه چیزی نشده،خب دیگه من باید برم فعلااا(گوشی رو قعط کرد)و گفت:خب بیاید بریم ماشین اون جاست( اشاره میکنه)
از زبون آدمین:(رفتن سوار شدن رسوندشون خونشون و دوباره برگشت بار و ماشین رو پارک کرد و رفت داخل )
نامجون:یاااا کجا بودی تو نمیگی ما نگرانت میشیم؟
جونگکوک:اوممم خب موضوش طولانیه
نامجون:ببینم اون مرتیکه کای چه غلطی کرده با اون دخترا؟(مشکوک)
جونگوک:ها چی از کجا فهمیدی؟
تهیونگ:داداش ما اینیم دیگه(زد زیر خنده)
جونگوک:(خنده)
ادامه دارد...
(خب امیدوارم خوشتون بیاد از فیکم،لایک یادت نره زیبا)💞
شرط:۲۴ تا لایک
- ۶.۲k
- ۱۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط