بازیگران زندگی
بازیگران زندگی
part⁹²
(ویو ا.ت)
(5 ساعت بعد)
تقریبا چند ساعت گذشته و من توی این چند ساعت هرکاری میکردم یونگ و جونگکوک راضی نمیشدن که حتی یکم آب بخورن
همینطوری که روی صندلی بیمارستان پیش جونگکوک نشسته بودم دکتر از اتاق عمل اومد بیرون سریع دویدیم سمتش
دکتر : خبر خوب دارم
یه بخند کوچیک اومد روی لبم
یونگ : چیه؟
دکتر : عمل موفقیت آمیز بود
سریع پریدم بغل جونگکوک و اون منو تو هوا چرخوند و گذاشت زمین بعدش برگشتم سمت یونگ و بغلش کردم وقتی از بغلش اومد بیرون دوباره سمت دکتر چرخیدم
ا.ت : خب... کی میتونیم ببینیمش؟
دکتر : هروقت بهوش اومد میتونید برید ببینیدش
جونگکوک : اما من الان میخوام ببینمش
دکتر : نمیشه
جونگکوک : اقای دکتر...
دکتر : خیلی خب اما فقط ۵ دقیقه
لبخندی زدم جونگکوک حرکت کرد ومن خواستم دنبالش برم اما دکتر با دستش جلوم رو گرفت
دکتر : تنها
ا.ت : خیلی خب
برگشتیم و روی صندلی نشستیم
...
ادامه دارد🦋🕸
part⁹²
(ویو ا.ت)
(5 ساعت بعد)
تقریبا چند ساعت گذشته و من توی این چند ساعت هرکاری میکردم یونگ و جونگکوک راضی نمیشدن که حتی یکم آب بخورن
همینطوری که روی صندلی بیمارستان پیش جونگکوک نشسته بودم دکتر از اتاق عمل اومد بیرون سریع دویدیم سمتش
دکتر : خبر خوب دارم
یه بخند کوچیک اومد روی لبم
یونگ : چیه؟
دکتر : عمل موفقیت آمیز بود
سریع پریدم بغل جونگکوک و اون منو تو هوا چرخوند و گذاشت زمین بعدش برگشتم سمت یونگ و بغلش کردم وقتی از بغلش اومد بیرون دوباره سمت دکتر چرخیدم
ا.ت : خب... کی میتونیم ببینیمش؟
دکتر : هروقت بهوش اومد میتونید برید ببینیدش
جونگکوک : اما من الان میخوام ببینمش
دکتر : نمیشه
جونگکوک : اقای دکتر...
دکتر : خیلی خب اما فقط ۵ دقیقه
لبخندی زدم جونگکوک حرکت کرد ومن خواستم دنبالش برم اما دکتر با دستش جلوم رو گرفت
دکتر : تنها
ا.ت : خیلی خب
برگشتیم و روی صندلی نشستیم
...
ادامه دارد🦋🕸
- ۵.۱k
- ۱۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط