می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست
می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست
می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است
راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست
طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست
دیدگاه ها (۴)

ﺩﻟـﻢ ﺗﻨﮓ ﺷـﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺖ اﻣﺎﻧﻤﯽﺷـﻮﺩﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﮕﻮﯾـم اﺯﺍﯾ...

به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذش...

عشق فراموش کردن نیست بخشیدن استگوش کردن نیست درک کردن استدید...

درد یعنی من کنارت باشم و تو دورتردرد یعنی عاشقت باشم ولی تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط