این برگهای زرد

این برگ‌های زرد
به خاطر پاییز نیست
که از شاخه می‌افتند
قرار است تو از این کوچه بگذری

و آن‌ها
پیشی می‌گیرند از یکدیگر
برای فرش کردن مسیرت..

گنجشک‌ها
از روی عادت نمی‌خوانند،
سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند
برای خوش‌آمد گفتن
به تو..

باران برای تو می‌بارد
و رنگین‌کمان
ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش
سرک کشیده از پسِ کوه
تا رسیدن تو را تماشا کند.

نسیم هم مُدام
می‌رود و بازمی‌گردد
با رؤیای گذر از درز روسری
و دزدیدن عطر موهایت!
زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها
برای تو می‌گردند
و من
به دورِ تو!
دیدگاه ها (۲)

روزڪَار عجیبیستآدمهاوقتی می‌خواهند بہ تو نزدیڪ شونددروغ می‌ڪ...

در کشـور من.... هیچـکس گرسنه نـیست اینجــا..... همه سیرند از...

چقدر باید بگذردتا آدمیبوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببر...

خود گنه کاریم و از دنیا شکایت میکنیمغافل از خود دیگری را هم ...

🍁🍂   این برگ‌های زرد    به خاطر پاییز نیست    که از شاخه می‌...

ای قرمز مشوّش، در آبیِ رها!‏در آب رودخانه رسیدند انارها؟ بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط