خداا خیلی وقت ها

خدايا! خیلی وقت ها
دلم می خواست از تو
سؤالی بکنم۔ می
خواستم بدانم چرا تو
این همه بین بندگانت فرق گذاشته ای؟ به عده
ای پول زیادی داده ای و به عده ای دیگر، فقر
را هدیه داده ای۔ بعضی ها سالم و تنومند
هستند و بعضی بیمار۔
دیروز از خیابان که عبور می کردم، کودکی را
دیدم که فلج بود و نمی توانست راه برود،
خيلی دلم سوخت، تو چرا او را این گونه
آفریدی؟
آن دیگری را بگویم که کورمادرزاد به دنیا
آمده است، او هرگز نتوانسته است دنیا و
زیبایی های آن را ببيند۔ چرا او را این گونه
آفریدی؟
به بعضی ها آن قدر بچه می دهی که نمی دانند چه بکنند و بعضی
دیگر هم تا ابد در حسرت یک فرزند می سوزند۔
زمان زیادی گذشت تا فهمیدم که تو خدایی و همه کارهای تو از روی
حکمت است.۔ تو برای همه کارهای خود دلیلی داری که من از آن بی
خبرم۔
اگر همه انسان ها ثروتمند و سالم بودند، هیچ کس به یاد تو نبود،
هیچ کس شکر تو را به جا نمی آورد و تو خود می دانی که اگر انسان،
تو را از یاد ببرد به چه روزی می افتد!
#ترویج_فرهنگ_کتابخوانی
#یک_قاچ_کتاب
#معرفی_کتاب
#چالش_ستاره_باروون
https://wisgoon.com/pin/55344449/
دیدگاه ها (۱۵)

#طنز_شاد_خنده_دار😜😁

عادت دوست داشتنت دست خودم نیستحسی شبیه تشنگیست..!که نمیشوداز...

یاد پدر مثل بی‌خیالی و راحتی یک روح سبکبال، در گردش یک روز خ...

مُواظــــــــــبِ خُــــودت بــــاش یَـــــــــعنےدوستت دارم

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

درخواستی

"پارت دوم""یادگاری از تاریکی"تو افکارم غرق بودم که ناگهان صد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط